اتهام دو زن به یکدیگر در قتل پیرمرد صاحبخانه

زنی که متهم است پیرمرد صاحبخانه را به خاطر کینه قدیمی به قتل رسانده برای بار دوم از خود دفاع کرد و مدعی شد که قاتل نیست.
، سال ۱۴۰۱ بود که مردی جوان به پلیس گزارش داد جسم نیمهجان پیرمرد همسایه را پیدا کرده است.
وقتی ماموران به محل رسیدند، مرد مجروح بیهوش شده بود. به همین دلیل او را به بیمارستان رساندند اما او ساعتی بعد فوت کرد. مرد مقتول قبل از فوت فقط گفت: «زنم با آن زن».
در تحقیقات اولیه مشخص شد مرد ۸۲ ساله به نام شاهرخ سه بار ازدواج کرده است و بعد از فوت دو همسرش از مدتی قبل با زن میانسالی که یک پسر بزرگ هم دارد ازدواج کرده بود. در تحقیقات اولیه از همسر پیرمرد و پسر او، آنها مدعی شدند پیرمرد دست به خودکشی زده است، اما لکههای خون روی دیوار و کف اتاق خانه که در طبقه اول بود، نشان از یک درگیری خونین داشت.
پزشکی قانونی هم در گزارشی علت مرگ را شوک وارده به دلیل بریدگی عناصر حیاتی گردن به دنبال اصابت جسم نوکتیز نامشخص اعلام کرد.
همسر سوم این مرد که یکی از مظنونان اصلی پرونده بود، گفت: من نقشی در این ماجرا نداشتم و فکر میکنم قتل کار مستاجرمان به نام شبنم باشد. او در طبقه بالای خانه ما زندگی میکند و یک سگ هم دارد که همسرم همیشه به خاطر صدای سگش با او درگیر بود. از طرفی از کف آشپزخانهشان هم آب به خانهمان چکه میکرد و شوهرم بارها سر موضوع نشتی آب و سروصدای سگ با زن همسایه بحث کرده بود و حتی کارشان به شکایت رسید و احتمال میدهم این زن با اجیر کردن یک قاتل دست به قتل شوهرم زده است.
زن جوان به نام شبنم بازداشت شد اما ادعا کرد در جنایت نقشی ندارد و احتمال میدهد قتل از سوی همسر پیرمرد صورت گرفته باشد. با توجه به گفتههای مقتول پیش از مرگ، همسر و پسرخوانده او بازداشت شدند. این مادر و پسر اصرار داشتند نقشی در مرگ مقتول ندارند و او به احتمال زیاد خودزنی کرده است. گفتههای مادر و پسر و زن همسایه ضدونقیض بود و هر کدام تلاش میکردند دیگری را عامل قتل معرفی کنند. به همین دلیل بازپرس جنایی تهران دستور بازداشت آنها را صادر کرد. بازجویی از آنها برای کشف معمای این جنایت ادامه داشت تا اینکه زن همسایه چند روز بعد به قتل اقرار کرد و گفت به دلیل اختلافاتی که با مقتول داشت دست به جنایت زده و همسر مقتول هم در این ماجرا با او همکاری داشته است.
با صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد در جلسه رسیدگی، اولیای دم درخواست قصاص کردند و گفتند گذشت نمیکنند. وقتی نوبت به متهمان رسید، آنها اتهام خود را انکار کردند.
شبنم، متهم ردیف اول پرونده، گفت: اتهام را قبول ندارم و تحت فشار زیاد اعتراف کردم. اصلاً با آن پیرمرد اختلافی نداشتم که این کار را بکنم. من مستاجر بودم و میتوانستم سر سال خانه را خالی کنم و همه چیز تمام شود. همسر و پسرخواندهاش او را کشتهاند. صاحبخانهام رفتارهای اخلاقی درستی نداشت و مدام با من اختلاف داشت و درگیر بود اما هیچگاه به فکر کشتن او نبودم. چون پیرمرد گفته بود که به همسرش چیزی نمیدهد، او و پسرش برای رسیدن به مال و ثروت مقتول این کار را کردهاند.
در ادامه، همسر مقتول به جایگاه رفت و گفت: همسرم بداخلاق بود اما راضی به مرگش نبودم. شبنم با او دشمن بود و بارها همسرم را تهدید به مرگ کرده بود و آخر هم او را کشت.
قاضی از متهم پرسید: شما در اعترافاتت عنوان کردی که به خاطر خرجی ندادن، بداخلاقی و آزار و اذیتهای همسرت نقشه قتل را کشیدی و شبنم هم آن را اجرا کرده، چه توضیحی داری؟
همسر مقتول جواب داد: آنقدر تحت فشار روانی بودم که مجبور شدم اعتراف کنم. من بیسوادم و اصلاً نمیدانم نقشه چیست.
با پایان جلسه، قضات شبنم را به قصاص و همسر مقتول را به ۱۵ سال حبس محکوم کردند. رأی صادره مورد اعتراض شبنم قرار گرفت. او گفت انگیزهای برای قتل نداشت و به دروغ او را قاتل معرفی کردهاند. شبنم همچنان متهم ردیف دوم را عامل قتل معرفی کرد.
در نهایت، قضات دیوان عالی کشور اعلام کردند با توجه به مدارک موجود، رأی صادره نقض و تحقیقات بیشتر انجام شود. پرونده دوباره به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در دومین دور از محاکمات، شبنم باز هم گفت که قاتل نیست و گفتههایش در دادسرا درست نیست. او گفت: من اصلاً انگیزهای برای قتل نداشتم و از مرگ مقتول چیزی به دست نمیآوردم. من قاتل نیستم.
سپس متهم ردیف دوم، یعنی همسر مقتول در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من قاتل نیستم و اتهام معاونت را قبول ندارم.
قاضی گفت اگر تو جرمی نکردی، چرا به رأی صادره اعتراض نکردی و تسلیم به رأی شدی؟
متهم گفت: من سواد ندارم و این چیزها را بلد نیستم ولی شبنم باسواد و زرنگ است. برای همین بلد است چه کند.
ادامه رسیدگی به جلسه بعد موکل شد. روز گذشته در جلسهای که در شعبه ۲ برگزار شد، شبنم برای بیان آخرین دفاع در جایگاه قرار گرفت. او گفت: سه سال است بیدلیل در زندان هستم. من قاتل نیستم و اتهام را قبول نمیکنم.
در پایان، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.