✍️ روزبه علمداری

🔹امروز دکتر معین در کنفرانسی گفت، «فقط ۱۶ درصد از ایرانی‌ها به مهاجرت فکر نمی‌کنند» و من یکی از همین اقلیت هستم. سخن گفتن برای امثال ما از سال ۹۶ بدین سو سخت است. چه اینکه باید همواره در محدوده ای میان امید و ناامیدی/ عصیان و سرکوب/ اقتدار گرایی و واگرایی/ چسبندگی و بریدن و دهها دوگانه ای نظیر اینها قدم بزنیم و اجازه تسلط هیچ یک از دوگانه های موجود را بر فکر و عمل خود ندهیم. انتخاب این «نا موقعیت» همیشه با فحش و طرد و انگ‌زنی و قضاوت های ساده انگارانه همراه بوده، ولی معتقدم ما از جنبه‌های مختلف اخلاقا در مقابل خود و جامعه مسئولیم تا فکرمان را بیان کنیم.

🔹یکی از قله های این مسیر باریک و سخت موضع امثال ما نسبت به کسی است که هوشمندانه، در میان تمام القاب، عنوان سرباز برخود نهاد و هر عبارتی غیر از آن را نپسندید. سرباز کسی است که رنگین کمان جامعه را مصداق واژه «مردم» می داند و به واسطه حضور در سرحدات و مرزها، درکی بسیار کلان از مفهوم «ایران» دارد؛ سرباز می تواند عقایدی شخصی داشته باشد، اما موقعیتی که او روی آن ایستاده و به داخل و خارج می نگرد، او را به رغم آرمان و ایمان، به درکی عملگرایانه از ملزومات زندگی در مختصات جهانی و منطقه ای می رساند.

🔹معتقدم ارادت و علاقه به «سرباز» و تمام سربازان ایران را باید با شجاعت و ارادت تام فریاد زد و حتی در دل سخت ترین ناملایمات روزگار اجازه نداد این رکن اساسی شل شوند. ما برای سربازان، باید همچون پرچم و سرود ملی، تیم ملی و آیین های ملی؛ ۱۰۰ از ۱۰۰ باشیم، نه حتی ۹۹ یا ۹۰. می توانیم آنها را نقد یا پیرایه زدایی کنیم، اما نمی توانیم با این ارکان هویت ملی به مانند یک رأی در انتخابات یا هر تصمیم روزمره ای که بعدا ممکن است تغییر کند، برخورد کنیم.

🔹همه ما می رویم، روزهای سخت جای خود را به روزهای توسعه و راحتی می دهند، اما ایران و سربازان و تمام ارکان هویت ملی اش همواره هستند و می مانند؛ آنها را به آتش نفرت ها و کینه ها و خشم ها(ولو به حق) و قدیس سازی های در خدمت قدرت، نسوزانیم.

🔹 من سرباز را دوست دارم و به آن می بالم!

دیدگاهتان را بنویسید