✍️ یادداشت های غیرواقعی که البته مبتنی بر اتفاق های واقعی روزانه رئیس دولت چهاردهم است، با زبانی طنز با عنوان “دغدغه های مسعود” که این روزها در شبکه های اجتماعی حسابی فراگیر شده است

چهارشنبه، ۳ بهمن

🔹صبح مطابق هر هفته جلسه [هیأت] دولت داشتیم. خیلی خلوت و کوتاه بود. اغلب اعضا [ی هیأت دولت] رفته‌اند خوزستان. مانده‌ام اصلا چرا تشکیل دادیم. [محمدجواد] ظریف، هم رفته داووس. بعضی‌ها مدام دارند شلوغ می‌کنند که ظریف برای مذاکره رفته. اما این‌طور نیست. او به دعوت مجمع جهانی اقتصاد به داووس سفر کرده و در جلسات و برنامه‌ها هر حرفی بزند، مثل همین حرفی که درباره حجاب زد، در چارچوب سیاست‌های اصولی کشور است.

🔹با شهردار تهران [علیرضا زاکانی] و معاونانش جلسه داشتم. گفتم لااقل به وضعیت تهران رسیدگی کن که بتوانی تا آخر بمانی. بیشتر وقت جلسه را مشغول لبخند زدن بود و به بنرهای تبلیغاتی که در بزرگراه‌های شهر [تهران] با عنوان کارنامه سه ساله زده بود ارجاع می‌داد. به او گفتم البته به نظر می‌آید مردم شهر در رو و زیر زمین گیر کرده‌اند. باز لبخند زد. دلم گرفت وقتی فهمیدم فقط ۳ سال است که شهردار تهران بوده است. برای این مردم اندازه یک عمر گذشت. به هر حال قرار شد برای خدمت‌رسانی به مردم، بین دولت و شهرداری هماهنگی و همکاری بیشتر شود.

🔹یک نفر را هم پیدا کردم که دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر شود. امروز حکم حسن ذوالفقاری را برای این منصب امضا کردم. فکر کنم خیال آقای کاظمی وزیر آموزش‌وپرورش [قائم‌مقام سابق ستاد مبارزه با مواد مخدر] هم راحت بشود و از این به بعد با جدیت بیشتری به کارهای خودش رسیدگی کند.

🔹نماز را در تهران خواندم. با کاپشن رفتم توی هواپیما. ناهار را روی هوا خوردم. با کت‌وشلوار آمدم بیرون. خیلی حس و حال عجیبی داشتم از اینکه دوباره دارم می‎روم خوزستان. دفعه قبل کوتاه و انتخاباتی بود، اما این‌بار به‌عنوان رئیس‌جمهوری می‌روم. خدا کند شرمنده مردم این استان جنگ‌دیده و خون شهدا نشوم. از ظهر گذشته بود که رسیدیم اهواز. جای همه‌تان خالی. هوا کاملا بهاری است.

🔹برنامه‌ دیدار با اقشار مختلف مردم، پرشور بود. از همه اقوام استان حضور داشتند. عبای عربی هم روی دوشم گذاشتند. نامه‌های مردم را گرفتیم. ماشاءالله خوزستانی‌ها خیلی پر جنب‌وجوش هستند. سر و صدا می‌کردند. ناراحتی‌های زیادی دارند. به آنها قول دادم هرکاری از دست‌مان برآید برای خوزستان عزیز انجام بدهیم، اما فکر کنم باورشان نشد. چون هرچقدر من توضیح دادم باز هم جنب‌وجوش [سر و صدا] می‌کردند. حق هم دارند. هر کس به اینجا آمده بهشان گفته که هر کاری بتواند برایشان انجام می‌دهد. هر کس آمده گفته که وضعیت فعلی خرمشهر در شأن این مردم نیست. هر کس آمده گفته که باید خود استان هم از منابع بسیارش بهره‌مند شود. حالا باز من فقط همان اولی را گفتم و جنب‌وجوش به پا ماند. اگر بقیه را می‌گفتم دعوا می‌شد. ما برای وفاق آمده‌ایم، نه برای دعوا.

🔹فاز دو پروژه نمک‌زدایی اهواز هم افتتاح شد. آقای پاک‌نژاد [وزیر نفت] خیلی خوشحال است، چون با این پروژه قرار است به‌تدریج ۴۰ هزار بشکه به تولید نفت کشور اضافه شود. اینکه با وجود تحریم‌های سنگین، این اضافه تولید را بتوانیم بفروشیم یا نه داستانی است که بعدا باید برایش فکری کنیم.

🔹نشست با فعالان اقتصادی استان [خوزستان] خوب بود. جنب‌وجوش به اندازه بود [با آرامش انجام شد]. مشکلات‌شان را گفتند. من هم از مشکلاتم و از چیزهای که در دولت چهاردهم به ما ارث رسیده گفتم. اما برای اینکه ناامید نشویم این را هم گفتم که مشکلات قابل حل است و پیشنهاد دادم تا جایی که ممکن است برای پیشرفت کارها روی اختیارات استانی و مشارکت‌های خصوصی و دولتی متمرکز شویم. حیف است که خوزستان با وجود ظرفیت‌های فراوانی که روی زمین و زیر زمین دارد این همه مسأله داشته باشد.

🔹نشستی که با فعالان سیاسی و فرهنگی استان داشتیم کمی چالشی شد. یک خانم مجری صداوسیمای خوزستان آمد سر و صدا کرد. متوجه نشدم دقیقا منظورش چیست. بعضی از فعالان سیاسی استان هم در جنب‌وجوش [سر و صدا] دست کمی از او نداشتند. کمی طول کشید تا بتوانم صحبت کنم. کمی هم تند حرف زدم و گفتم اگر قرار باشد اجازه اداره یک جلسه را به همدیگر ندهیم، چطور می‌خواهیم مملکت را اداره کنیم. وقتی دیدم بخشی از حضار دست زدند، من هم ادامه دادم و چند تشویق دیگر گرفتم و حواشی خوابید. یاد صلوات فرستادن [وسط دعوا] افتادم. اگر این آمریکایی‌ها صلوات می‌فهمیدند، یک بار هم لابه‌لای دعوا با آنها صلوات می‌فرستادیم و تمام می‌شد، ولی نه آنها بلدند صلوات بفرستند، نه ما اصلاً می‌نشینیم با هم حرف بزنیم که [صلوات] بفرستیم.

دیدگاهتان را بنویسید