محمدرضا کاظمی

یزدانی خرم ورزشی نبود اما طی ۲۳ سال حضور در دو فدراسیون والیبال و کشتی با تمام وجود به ورزش خدمت کرد. مدیریت بی عیب و نقص، اقتدار در اجرا و عمل و صبر و شکیبایی در انجام امور از وی چهره یک مدیر موفق ترسیم کرده بود. همین ویژگی های منحصر به فرد بود که موجبات محبوبیت یزدانی خرم در میان جناح های مختلف سیاسی را به همراه داشت. او در عین حال که مورد تمجید مدیران اصلاح طلب واقع شده بود از تکریم و تحسین اصولگرایان نیز بهره می برد. اگرچه به زعم عده ای در جرگه مدیران سنتی قرار می گرفت اما فدراسیون های تحت مدیریت خود با جدیدترین متد و شیوه های نوین علمی اداره می کرد. به جرات می توان ادعا کرد استخدام و به کارگیری مربی بدنساز، تغذیه، روانشناس و جدیدترین تجهیزات بدنسازی در فدراسیون والیبال و سپس کشتی توسط یزدانی خرم باب شد. اصولگرایی بود که به اصلاحات و علمی کردن ورزش سخت پایبندی نشان می داد. همانطور که به مادیات ورزشکاران و مربیان توجه داشت معنویات آنها را نیز در نظر می گرفت. طی دوران مدیریت هیچگاه از نداری و کمبود بودجه سخن به میان نیاورد زیرا تمسک به چنین شیوه ها را دون شان مدیران می دانست. متشرع واقعی بود و به حلال و حرام در زندگی اعتقاد راسخ داشت. توکل و توصل را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود و در این رهگذر بسیار فراتر از آنکه بگیرد می بخشید. به یاد داشته باشیم این مرد با چنین ویژگی های ستوده، طی یک دهه پایانی عمر خانه نشین شد و مسئولین ورزش اعم از گذشته و حال به صرافت نیفتادند تا از تجربه او در بخش های مختلف استفاده کنند. یزدانی خرم اکنون در میان ما نیست. او سال گذشته در چنین ایامی و هنگامه مناجات سحرگاهی دست از این جهان مادی شست و رو بسوی افلاک نهاد. روز قبل از وفات در سلامت کامل با هم مکالمه تلفنی داشتیم. دغدغه مشکلات ورزش را داشت و توصیه های فراوان که باید تلاش کنیم تا این کم و کاستی ها برطرف شود. انتظار داشت مسئولین ذیربط اهمیت موضوع را دریافته و از مشورت بزرگان برای رفع مشکلات ورزش بهره ببرند.‌ گویا پیش بینی این روزها را کرده بود که دغدغه مند بود. با کوله باری از تجربه و موفقیت های بیشماری که طی دوران مدیریت کسب کرده بود همچنان امیدوار داشت تا دست اندرکاران ورزش پس از فرو نشستن غبار و غرور ریاست و صدارت برای بهبود اوضاع ورزش از مشورت و راهنمایی پیشکسوتان و بزرگان بهره مند شوند. دریغا که عمرش کفاف نداد و ندا از بانگ جرس کاروانسالار بر آمد که وقت رفتن است.

دیدگاهتان را بنویسید