تناقضها با مردم چه میکند؟ چرا خطیبی که به زمینخواری متهم و ثابت شده که به هر روی خود یا نزدیکانش در این تخلف بزرگ دست داشتهاند مستوجب عقوبتی نشد؟
✍️ علی ورامینی
🔹طبیعی است که این روزها کمرمان زیر بار تناقضهای بیپایان بشکند، این روزها که از سویی که عدهای کف خیابان لشگرکشی کردهاند تا مبادا زنی حجابش دچار مشکل شود و از سوی دیگر هر آینه خبر از فساد، زمینخواری و کوهخواری مسئولی را میشنویم.
🔹گویی مسئولان و کارگزارانی از میان شعارهای ابتدای پیروزی انقلاب، شعارهایی که بخشی از آن به شعائر دینی مرتبط میشد و بخش مهمی از آن مربوط به گسترش عدالت، فقرزدایی، سادهزیستی مسئولان، مبارزه با فساد اداری و اختلاس امروزه فقط به همان بخش شعائر اکتفا میکنند و ارزشهای اساسیای که عمده نیروهای ابتدای انقلاب حول آن جمع شدند، حتی به ظاهر هم دیگر هیچ جایی در گفتمان آنها ندارد، که اگر داشت خطیبی که به زمینخواری متهم و ثابت شده که به هر روی خود یا نزدیکانش در این تخلف بزرگ دست داشتهاند مستوجب عقوبتی میشد.
🔹یا از پس این همه رسوایی پیاپی آن هم به خاطر اینکه رفقای دیروز، رقبای امروز شدند، فلانگیت و بسان رسوایی دومینووار از یکدیگر رو میکنند، کسی مجازات، توبیخ یا لااقل مجبور به پاسخگویی میشد. ولی گویی نه خانی رفته و نه خانی آمده. هیچکدام به روی خود هم نمیآورند، حتی تکذیب هم نمیکنند.
🔹 خبر میآید فلان مسئولی که تقریباً جز چند سال اول جوانی باقی عمرش از مهرههای تاثیرگذار کشور بوده، در گرانترین هتل کشور مراسم مفصل عروسیای برای دخترش گرفته که کمتر شاهی برای شاهزادهای گرفته است آقای داماد هم یکی از بزرگترین کوهخواریهای تاریخ را انجام داده و کسی هم دیگر حتی تکذیب نمیکند.
🔹مردم مواجه شده با این تناقضها دچار یک فقدان میشوند، یک خلاء که هر چیز دیگری میتواند آن را پر کند. برای همین است که هیچکس دیگر هیچ کار خوبی در این کشور را باور نمیکند، برای همین است که بسیاری از مردم نگاه میکنند بیشتر مسئولان کجا ایستادهاند آنها سوی دیگر بایستند، برای همین است که باید سر بدیهیترین چیزها، مثل اینکه حمله تروریستی به سفارت کشوری در هر روی شنیع است و محکوم هم با بخشی از مردم بحث کرد و آنها را اقناع کرد.