چندی پیش زن جوانی به یکی از کلانتری‌های غرب تهران مراجعه کرد و گفت:

🔹در خانه مشغول تماشای تلویزیون بودم که ناگهان مردی نقاب‌دار در خانه را با لگد شکست و وارد شد و مرا با چوبی که در دست داشت، هدف ضرب‌ و جرح قرار داد، سپس طلاهای داخل کمد را سرقت کرد و متواری شد.

مرد جوان ضمن اعتراف گفت:

🔹مادرم به‌دلیل تنهایی مدام به خانه دختر همسایه می‌رفت و می‌گفت دختر خوب و پولداری است و می‌خواهد او را برایم خواستگاری کند. از حرف‌هایش فهمیدم مقدار زیادی طلا در کمد اتاقش دارد.

🔹یک لحظه وسوسه سرقت به جانم افتاد و روز حادثه ابتدا صورتم را با یک پارچه پوشاندم و وقتی مطمئن شدم تنهاست، به آنجا رفتم و سرقت کردم. قصد داشتم طلاها را برای تهیه پول مواد مخدر زیر قیمت بفروشم که توسط پلیس دستگیر شدم.

دیدگاهتان را بنویسید