حکایت احمدزیدآبادی از درخواست دیدار با رئیس قوه قضائیه

احمد زیدآبادی در روزنامه اعتماد نوشت:
🔹پس از درخواستم برای دیداری کوتاه با رییس قوه قضاییه محضِ در میان گذاشتن مصادیقی از نوع مشکلاتی که وی تقریبا بهطور روزانه بر رفع آنها در دستگاه قضا تاکید میکند، امانم بریده شده است! موبایلم پی در پی زنگ میخورد و در هر مکالمهای به من گفته میشود که چرا تعلل به خرج میدهی و شتاب نمیکنی؟ رییس قوه هر روزش را در انتظار ملاقات با تو به سر میرساند، اما از تو خبری نمیشود!
🔹میگویند این آدم فتنهگر اصلا چه وجه اشتراکی بین خودش با ریاست قوه دیده که خواسته با او ملاقات کند؟ اصلا چرا باید چنین اجازهای به خود داده باشد؟ میگویند؛ نکند اصلاح و تحولی که رییس قوه از آن دم میزند از همین جنس اصلاحات مورد نظر این آدم منحرف است که «قرائت مسیحایی» از اسلام دارد و اسلام را «دین رحمانی» توصیف میکند؟
🔹 میگویند؛ نکند میخواهد برود نزد رییس قوه و باز روضه دختر خردسال مجید توکلی را بخواند که آرام و قرار ندارد! خب ندارد که نداشته باشد!.. خلاصه داستان به این سادگیها هم که فکر میکنی، نیست. با این حال رییس قوه سخت در انتظار دیدار است، ولی از من میشنوی، از خیر این ملاقات بگذر. میترسم برایت دردسر شود. حالا میدانم که از دردسر خیلی باکی نداری، ولی میترسم باعث دردسر رییس قوه شود. میبینی که وضع کشور چه جوری است…