✍️ افشین علا، شاعر و نویسنده

🔹دلم می‌خواهد هزاران صفحه در باره‌ی قداست چادر و عظمت زنان چادری بنویسم. اما مجال نیست. صبرم نیز اندک است. طاقت هم از کف داده‌ام. چراکه با تکرار صحنه‌های تلخ و گزنده‌ای مواجهم که انگار قداست این موهبت آسمانی را هدف گرفته‌اند. دلم می‌خواست این نسل هم مثل دوران کودکی من با دیدن همه‌ی زنان چادری، همین مفاهیم به ذهن‌شان خطور کند.

🔹دوست نداشتم تصویری خشن از زن چادری در ذهن این نسل نقش ببندد. اما چه کنم که برخی متولیان امر، خواسته یا ناخواسته به هتک حرمت چادر کمر بسته‌اند. این درد را با که بگویم؟ نمی‌دانم! نمی‌گویم که در معابر به زنان و دختران -اگر خطایی کردند- تذکر داده نشود. مصداق جرم و خطا را هم نمی‌دانم. اما وقتی سر و کار بانوان شاغل در نیروی انتظامی با دختران چهارده ساله افتاد، نمی‌توانم شاهد ضرب و شتم آنها باشم.

🔹مشاهده‌ی بانوانی که چادر به سر دارند و دختری را می‌زنند یا به زور سوار ون می‌کنند، نابودم می‌کند. من نمی‌دانم علت آن ضرب و شتم، بی‌حجابی بود یا آن دختران مرتکب جرمی شده بودند. به هرحال آن‌چه که دوربین به جهان مخابره می‌کند خشونت است.

🔹آن هم توسط بانوانی که لباس مقدس چادر به تن دارند. خواهش می‌کنم از تکرار این صحنه‌ها جلوگیری کنید. لااقل این وظیفه را به بانوان چادری نسپارید. نگذارید شغلی خشن، قداست چادر را به مخاطره بیندازد.

🔹از نیروی محترم انتظامی خواهش می‌کنم پوششی دیگر برای این عده از بانوان شاغل خود انتخاب کند. ای‌کاش این شغل اصلا وجود نداشت، اما ظاهرا فریادهای امثال من برای برچیدن گشت ارشاد به جایی نمی‌رسد. ظاهرا باز هم باید شاهد دستگیری و برخورد با زنان و دختران باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید