دختر بیپناه جاده ملایر/ گزارش هفت صبح از روایتی که دل میلیونها ایرانی را به درد آورده

🔹ساینای سفیدی که اسفند سال پیش از جاده اراک به سمت ملایر حرکت میکرد ساعت ۲۳ از جاده منحرف و واژگون شد. هیچ جنبندهای نفهمید که اینجا یک مادر و دختر، داخل ماشین گیر کردهاند.
🔹صدای دختر بچه حالا شش ماه بعد از حادثه همه جا شنیده میشود. دختر کوچکی که به عموی اورژانس میگوید مامانم در حال جان دادن است و بعد با همان دو کلاس سوادی که دارد زور میزند تا کلمات را از تابلوهای راهنمایی هجی کند.
🔹«پ…پدرم…مامانم که الان داره جون میده..پدرمم طلاق گرفت از سه سالگی.» مامور اورژانس از او خواسته بود که چراغ قوه گوشی را روشن کند خودش را به اولین تابلو برساند. از نفس نفس زدن و صدای کفشهاش پیداست که دنبال ماشینها میدود و نمیرسد. «هرچی میدوئم نمیرسم. جلو دارم یه تابلو میبینم. تابلو سبزه. از اون تابلوهاست که مسیرو نشون میده…وایسا ببینم…چقدره دوره.
🔹در ادامه شب اورژانس باید صبر میکرد که ماموران ۱۱۰ برسند و جسد مادر را به سردخانه منتقل کنند اما اوضاع طوری نبود که بچه را بیشتر از این نگه دارند. یکی از آمبولانسها مادر را سوار میکند و به سمت اولین بیمارستان، میبرد. «بچه خیلی ترسیده بود. گفتم چند سالته؟ گفت: ۸.» دختر را به سمت بیمارستان امام حسین ملایر میبرند و آنجا خاله از راه میرسد. قاضی کشیک بعد از احراز هویت، بچه را به دست خاله میدهد و شب هولناک اسفند ماه ملایر اینجا به ته میرسد