روزنامه اطلاعات نوشت:

🔹با دیدن صحنه‌ی معلمانِ ایستاده و باشور و اصرار درددل‌کننده با رییسِ کمیسیون آموزش مجلس، نشسته بر صندلیِ گردان و خورنده‌ی تنقّلات، با عرض معذرت شاکی شدم از آن معلمان؛ وگرنه نوع حرکات و سکنات آن نماینده چندان شگفت‌زده‌ام نکرد؛ چرا که قاعده‌ی بسیاری از این حضرات، همین برخوردهای ارباب‌رعیّتی است؛ چرا منِ معلم هنوز این آزموده را صدباره می‌آزمایم!؟

🔹این آقایان همان بزرگوارانی هستند، که نه تنها هنگام انتخابات، بلکه زمان دعوت‌شدن برای سخنرانی و افتتاح این‌جا و آن‌جا، یاد عهدنامه‌ی امام علی علیه‌السلام به مالک اشتر می‌افتند؛ روخوانیِ عربی‌اش پیش‌کش؛ اما وقتی گاه به زحمت، همان ترجمه‌ی فارسی‌اش را تلاوت(!) می‌کنند، چه سر و دست‌ها که برنمی‌فشانند و چه پای شوق‌ها که بر زمین نمی‌کوبند!…که هان! ای مالک!

🔹آن‌چه‌ محتوای سخنان آن معلمانِ سفرکرده از خوزستان به تبریز و بیتوته‌نموده پشت درِ دفتر حضرت والا بود، مقصد این نوشتار نیست؛ بلکه سخن در نحوه‌ی برخوردی است که در نگاه و حرکات و تنقّلات و سپس پاسخ‌های آن دردانه‌ی مجلس‌نشین مشهود بود؛ که هان! ای مالک‌الرّقاب!

دیدگاهتان را بنویسید