🔹پاییز ۲ سال قبل مردی میانسال به پلیس آگاهی مراجعه کرد و از ناپدید شدن پسر ۳۹ ساله‌اش به نام بابک خبر داد. وی که به‌شدت ناراحت بود، گفت: عروسم مدعی شده پسرم از روز قبل که به سرکارش رفته دیگر برنگشته و تلفنش هم خاموش است.

🔹وقتی زن جوان بازداشت شد، در تشریح ماجرا گفت: از زندگی با همسرم خسته شده بودم. مدتی قبل با پسر جوانی به نام مهیار که در یک کافی‌شاپ کار می‌کرد، آشنا شدم. در همان مدت کم به هم علاقه‌مند شدیم، اما بابک به این رابطه پنهانی پی برد و می‌خواست به سراغ مهیار برود و دیگر خبری از هیچ کدامشان ندارم.

🔹مرد جوان در همان بازجویی اول به قتل و سوزاندن جسد بابک با همدستی یکی از همکارانش به نام سمیرا اعتراف کرد و گفت: وقتی با همسر مقتول آشنا شدم، بعد از مدتی به هم علاقه پیدا کردیم، اما شوهرش فهمید و یک روز به من زنگ زد و گفت باید با هم صحبت کنیم.

🔹متهم: بعد با همکارم سمیرا تماس گرفتم و از او خواستم به بومهن بیاید. او اصلا خبری از ماجرای قتل نداشت. وقتی به آنجا رسید از روی ترحم کمکم کرد تا جسد را بسوزانیم. با اعترافات صریح مهیار، سمیرا نیز بازداشت شد و اظهارات مهیار را تأیید کرد.

دیدگاهتان را بنویسید