فرار از شوگرددیسم با عشقی نامتعارف!
🔹اگر کل داستان «گناه فرشته» و کارکرد کاراکترها را از منظر تمثیل و امر نمادین بررسی کنیم، نه تنها «گناه فرشته» یک تجربهی موفق و ماندگار است، که حتی ضعفهای ظاهری آن هم دیگر «ضعف» به نظر نمیرسد، بلکه در خدمت این روایت تمثیلی و نمادین از «وضعیت» انسان در عصر مدرن است
🔹فیلمساز با هوشمندی، با یک قرینهسازی نه چندان گلدرشت، از مرز باریک و پرخطر «شوگرددیسم»، گذر می کند تا جنس کشش عاطفی حامد به فرشته را از این انگ تبرئه کند. حامد اگر اهل شوگرددی بازی بود، یک جلوه و نماد حاضر و مهیا برایش وجود داشت: نازلی.
🔹مهم این است که نبرد دونکیشوتوار حامد تهرانی برای به رخ کشیدن و جلوهفروشی حرفهای از طریق ظاهر شدن در نقش منجی یک دخترک فقیر پای چوبهدار، تبدیل به دست و پا زدن مذبوحانهی او در گردابهی «عشق» می شود.
🔹هر چقدر هم که باشند منتقدان و مخاطبانی که جنس دلبستگی حامد و فرشته را به اصطلاح اگزجره و هندیوار ببینند، اما این عشق و این دلبستگی از قضاء به شدت سینمایی و دراماتیک است و اصولا سینما مدیوم به نمایش کشیدن رخدادهای ظاهرا «نامحتمل» و رمانسهای «نامتجانس» است/ روز پلاس