✍️ روزبه علمداری

🔹تکان دهنده تر از هر موضوعی در انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳، رأی بسیار پایین محمدباقر قالیباف است. می دانیم که اگر قرار بود، کاندیدایی «کاندیدای نظام» نام بگیرد قالیباف بود. او حمایت اکثریت قاطع فرماندهان ارشد نظامی کشور و بخش های کلیدی دیگر در کشور را داشت؛ در حدی که در روزهای پایانی، آدرس دقیق او به مردم داده شد. همچنین قالیباف در شهرداری تهران و مجلس توانسته بود شبکه قدرتمندی از حامیان را برای خود ایجاد کند. اما او با فاصله ای نجومی از سعید جلیلی، در جایگاه سوم قرار گرفت.

این پدیده دو دلیل دارد:

🔹اول اینکه، در مقام عمل معلوم شد که تصور غالب ما از موجودیتی به نام «هسته سخت قدرت» غلط بوده است. هسته سخت قدرت امروز دوپاره شده است و در این دوگانه کسانی پیروز شده اند که متکی به اندیشه رادیکال خاص سازی و یکدست سازی جامعه هستند. سوخت آنها پوپولیسم و اتکا به حمایت «بدنه» جریان ارزشی است. سوخت گروه اول هم حمایت رأس نهادهای قدرتمند کشور و هوادارانشان هم شبکه حامیان دارای امکانات و منزلت هستند.

🔹آینه تمام نمای «ایران دلخواه» گروه پیروز صداوسیمای کنونی است. شبکه های تلویزیون را مرور کنید تا به آرزوهای آنها پی ببرید.

🔹دوم اینکه، قالیباف در هر کی از ادوار دوره ۲۰ ساله پس از کندن لباس نظامی، به یک تیم و گروه رو کرده؛ و هر کدام هم پس از مدتی او را راها کردند. عدم تعلق خاطر به قالیباف و اصالت نداشتن رابطه شان، باعث شده که هر بار تیم قالیباف به او مشاورهای غلط بدهد و پس از سوء استفاده از او، رهایش کنند. ای کاس قالیباف از کسوت پلیس و سپاه بیرون نمی آمد و همان قالیبافِ همرزم احمد کاظمی باقی می ماند. و ای کاش اگر هم این کار را نمی کرد، لااقل همان قالیباف ۸۴ تا ۸۸ را حفظ می کرد.

🔹در مجموع، نهاد قدرت امروز گرفتار دوپارگی و شکافی جدی میان رأس و بدنه شده که از اعتراضات اجتماعی سالهای اخیر نیز تکان دهنده تر و بی ثبات کننده تر است؛ چه بسا تنش آفرینی های اجتماعی این سالها نیز علائم بیرونی همین شکاف عمیق-که حالا عیان شده- بوده باشد! و الله اعلم!

دیدگاهتان را بنویسید