قماربازی داماد جوان با چکهای پدرزنش
وقتی زوج جوان مقابل قاضی نشستند، رئیس شعبه از آنها علت حضورشان را پرسید.بلافاصله مهناز گفت:
🔹 پدر من واردکننده پوشاک است و وضعیت مالی خوبی داریم. من هم تکفرزند خانواده هستم. در واقع وارث تمام دار و ندار پدر و مادرم من هستم. ایشان هم که همسر من است یک مغازه اجارهای عطرفروشی دارد. ما با هم در یکی از مجموعههای ورزشی معروف آشنا شدیم.
🔹پدرم هم قبول کرد و چون پدرام گفته بود نمیتواند مراسم عروسی مفصلی بگیرد پدرم با پول خودش یک عروسی مجلل برای ما گرفت. بعد هم یک خانه در شمال تهران برایم خرید. اوایل زندگی به ظاهر همه چیز خوب بود تا اینکه پدرام به بهانههای مختلف مرا وادار میکرد از پدرم برایش پول بگیرم. میگفت برای واردات عطر و توسعه کارش به این پول نیاز دارد.
🔹او ۵۰۰ میلیون تومان از پدرم چک گرفته و در قمار باخته است. آبروی مرا پیش خانوادهام برده است. خودم با گوشهایم شنیدم که داشت با تلفن حرف میزد و میگفت باید از بابای مهناز چند میلیاردی بگیرم و بعد هم دخترش را طلاق بدهم. نمیدانم این حرفها را به چه کسی میگفت شاید هم به من خیانت کرده باشد. هرچه باشد دیگر تحمل این وضعیت و زندگی با چنین مردی برایم غیرممکن است.
در همین موقع پدرام از جایش بلند شد و با صدای بلند گفت:
🔹آقای قاضی من عاشق همسرم هستم، قبول دارم اشتباه کردم و راه خلاف رفتم اما عشقم دروغ نیست، من گرفتار دوستان ناباب شدم و مرا وارد قمار کردند به همین خاطر مجبور شدم دروغ بگویم. وقتی میباختم آنها از من چک میخواستند و من هم چکهای پدر مهناز را به طلبکارانم میدادم.