پس از سال‌ها رفت‌وآمد پرهزینه در عرصه‌ی سیاست خارجی، امروز بار دیگر شاهد شکل‌گیری مذاکراتی میان ایران و آمریکا هستیم که با همه محدودیت‌ها، حامل نشانه‌هایی از واقع‌گرایی و دوراندیشی در نظام تصمیم‌گیری است. در حالی که نشانه‌هایی از پیشرفت در گفت‌وگوها به گوش می‌رسد، برخی تندروها که زمانی بلندترین فریاد مخالفت را سر می‌دادند، حالا عقب‌نشینی تاکتیکی کرده‌اند. آن‌ها دیگر مخالفت علنی نمی‌کنند، اما در پشت صحنه با ابزارهایی مثل فشار رسانه‌ای، هجمه‌های سیاسی و پرونده‌سازی، چوب لای چرخ دولت می‌گذارند.
نکته‌ی قابل تأمل در این مرحله، موضع‌گیری جریان‌های مختلف داخلی است. برخلاف گذشته، بسیاری از چهره‌های شاخص اصولگرایی در کنار اصلاح‌طلبان و توسعه‌گرایان آشکارا از اصل مذاکره حمایت کرده و آن را به نفع منافع ملی دانسته‌اند. آنان به درستی دریافته‌اند که در دنیای پیچیده‌ی امروز، توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی بدون تعامل با جهان ممکن نیست و این موجب انزوا و عصبانیت گروه‌های تندروی مخالف تعامل سازنده‌ی ایران با جهان شده است.
حقیقت این است که جریانات تندرو و ضد توسعه، بقای خود را در بحران و انزوای ایران می‌جویند، غافل از اینکه میوه‌ی تعامل و رونق اقتصادی را همه خواهند چید حتا آنان.
جریانی که در ظاهر با مذاکرات مخالفتی ندارد اما در عمل، با ابزارهای رسانه‌ای، فشارهای سیاسی و بازی‌های پشت‌پرده، دولت را از هر سو تحت فشار گذاشته تا یا روند مذاکرات متوقف شود یا به‌شکلی ناکارآمد ادامه پیدا کند. این رفتار تناقض‌آمیز، نه نشانه‌ای از اصلاح موضع آنان، بلکه ترفندی برای حفظ قدرت در میانه تحولات ناگزیر است.
آنان اگرچه در ظاهر عقب‌نشینی کرده‌اند، اما هنوز همان واژگان آشنا در توصیف مذاکره‌کنندگان شنیده می‌شود؛ «واداده»، «غرب‌زده»، «وابسته». این برچسب‌ها نه فقط یادآور گذشته‌اند، بلکه همچنان خطری جدی برای امکان اجماع ملی پیرامون مذاکره‌اند.
از این روی نباید اجازه داد غوغا و فشار بر منطق و مصلحت بچربد. لازمه‌ی این امر نقش فعال جریانات سیاسی و شخصیت‌های تاثیرگذار برای مدیریت رفتار دوگانه‌ی جریان‌های تندروست؛ در این بزنگاه تاریخی، شاید بیش از هر زمان دیگری، نیازمند صدای بلند منطق و میانه‌روی هستیم. کسانی که نه از موضع ضعف، بلکه با نگاه به منافع کشور، مذاکره را فرصتی برای گشودن راهی نو می‌دانند. آینده‌ی این کشور با تحریم و انزوا ساخته نمی‌شود، بلکه با گفتگو، تعامل و عقلانیت سیاسی قابل ساختن است.
در انتها باید یادآوری شود که رفتار این گروه‌ها متناقض است؛ در ظاهر ساکت، اما در عمل مانع. هنوز همان واژه‌های نخ‌نمای گذشته چون «واداده»، «غرب‌زده» و «وابسته» از زبان‌شان شنیده می‌شود؛ برچسب‌هایی که همچنان مانعی در مسیر اجماع ملی پیرامون گفت‌وگوست. نباید اجازه داد غوغاسالاری بر منطق و مصلحت غلبه کند. اکنون بیش از همیشه، کشور به صدای بلند عقلانیت و میانه‌روی نیاز دارد؛ صدایی که مذاکره را نه از سر ضعف، بلکه از زاویه‌ی منافع ملی فرصتی برای عبور از بحران و ساختن آینده‌ای بهتر می‌داند. آینده‌ای که نه در تحریم و انزوا، بلکه در تعامل و گفت‌وگو شکل خواهد گرفت

دیدگاهتان را بنویسید