نامه به عوامل “پیرپسر”

✍️محمدحسین گودرزی
🔹چندساعت از تماشای فیلمتان میگذرد اما چیزی تغییر نکرده. شعف موقع تماشای تیتراژ پایانی پابرجاست و یک دور خواب و بیداری این فرضیه را از سر نپراند که ما دیشب پیرامون یک فیلم بزرگ محاصره شدیم که نسبتی با این جشنواره ندارد، بهترین فیلم سال دنیاست و ردهای بالاتر از مقایسه با آثار این سالهای سینمای جهان پیدا کرده.
🔹هنوز هم مثل دیشب دلم میخواهد زنگ خانهها را بزنم، «پیرپسر» را به آشنا و غریبه نشان بدهم و بگویم کم به سینمای ایران بدوبیراه بگویید، کم بگویید فیلم ایرانی به درد نمیخورد. ما یکچیزی میدانستیم که اینطور مبتلا شدیم. به دلمان افتاده بود که بالأخره یک اتفاق بزرگ میافتد. فیلمتان هیچ راهی به این فضا نداده که منتقدها از شما پول گرفتهاند. بهانه و توطئه و خطکشیای وجود ندارد.
🔹اصلا نقد فیلم را تا حدی از شکل واکنشی همیشگیاش از کار انداخته. اغلب شگفتزدهاند و دارند با خودشان مرور میکنند چهطور خشونت و جنون، در مجاورت با عشق تا این حد اعلا در سینمای ایران تعین پیدا کرده.
🔹فیلم ما را به جان خودمان انداخته. پرتکرارترین واکنشی که از دوستان سینماگر دریافت کردهام، «دیوانه شدم!» بوده. هنوز هم معلوم نیست چه سویهای از خود را در کدام کاراکتر دیدهایم و فیلم دقیقن پایش را روی کدام زخم گذاشته. بابت عدم حضور در بخش رقابتی جشنواره متأسفم اما ردهی این جنونِ جمعیِ شکلگرفته و این اثرِ هنریِ جوششی، ردهی جهانیست. مگر در میان فیلمهای اسکاری، چند بازی با هیبت کار حسن پورشیرازی در خاطر داریم؟ اصلن رقیبی دارد امسال؟ نوشتن دربارهی جزئیات فیلمتان در شرایطی که مخاطب اصلی سینما آن را ندیده، کار بیهودهایست.
🔹تا همینجا میشود گفت که فیلم هر بلایی را که دلش میخواهد سر مخاطب میآورد. معجونی از تجربهی احساسهای مختلف. تلفیقی از روایت عاشقانه، سرخوردگی و دیوانگی و ترس. سکانس گرفتن و نگرفتن دست پشت مبل، پرسهزنی شبانهی علی و رعنا در خیابان و آنهمه میل هولناک و جنون ناگفتنی فیلم را نمیشود از خاطر برد. دیشب تجربهی جمعی غریبی از سر گذراندیم و امیدواریم بهزودی این تجربه سالن به سالن در سینماها برای همه تکرار شود