✍️ عبدالرضا خزایی/ روزنامه نگار

🔹سینمای ایران در سال‌های اخیر شاهد یک تحول عجیب در نمایش رقص‌های مردانه بوده است. در فیلم‌های تجاری و کمدی، رقص به ابزاری جذاب و سرگرم‌کننده تبدیل شده است؛ اما آیا این نمایش‌ها از ماهیت هنری سینما محافظت می‌کنند یا آن را به یک سطح تجاری و سطحی می‌کشانند؟

🔹این پرسش به‌ویژه زمانی پررنگ می‌شود که سینما، به‌عنوان یک رسانه هنری، به بخشی از روایت انسانی تبدیل می‌شود. فیلم‌هایی مانند هزارپا ، صبحانه با زرافه ها یا زودپز و هفتادسی نمونه‌های برجسته‌ای از این جریان هستند، جایی که رقص به‌جای اینکه ابزاری برای تقویت داستان یا شخصیت‌پردازی باشد، صرفاً به ابزاری برای افزایش جذابیت بصری و ترفندهای تجاری تبدیل می‌شود.

🔹در این سینمایی که به‌طور آشکار به دنبال جلب توجه و سرگرم کردن مخاطب است، رقص‌های مردانه در بسیاری از آثار سینمایی به‌طور کاملاً سطحی و بی‌ارتباط با بافت داستان به نمایش در می‌آیند.

🔹اما در این فضای تجاری و سطحی، سینمای ایران گاهی اوقات شاهد لحظات هنری و خاصی می‌شود که رقص و حرکات بدنی در خدمت چیزی بزرگ‌تر از سرگرمی قرار می‌گیرند.

🔹یکی از بهترین نمونه‌ها در این زمینه، نقش‌آفرینی سحر دولتشاهی در فیلم «حوا، مریم، عایشه» است. حرکات دقیق و ظریف او در این فیلم نه تنها از نظر بصری جذاب و دلنشین هستند، بلکه در خدمت بیان احساسات انسانی و شخصیت‌پردازی قرار دارند.

🔹حرکات ساده، بدون هیاهو و زرق و برق، قادرند عمق بیشتری از رقص‌های مردانه و پرجلوه ارائه دهند.

🔹این‌گونه حرکات به‌عنوان ابزارهایی برای ایجاد ارتباط عاطفی و انسانی، نه تنها جذابیت بصری بلکه تاثیرگذاری عمیق‌تری دارند.

🔹در نهایت، می‌توان گفت که امروز هنر هفتم در سینمای ایران، مردانه به رقص درآمده، اما لازم است این رقص در جای خود، به‌دقت و با هدف ارتقاء معنای داستان و شخصیت‌ها قرار گیرد.

🔹استفاده بی‌محتوا و سطحی از رقص، به‌جای ایجاد یک تجربه هنری و سینمایی، باعث شده سینما از مسیر اصلی خود منحرف شود. اگر سینماگران ایرانی بتوانند این ابزار هنری را با هدفی عمیق و متناسب با موضوعات اجتماعی و انسانی به‌کار گیرند، می‌توانند سینمایی خلق کنند که رقص، نه تنها به‌عنوان یک عنصر سرگرم‌کننده، بلکه به‌عنوان بخشی از یک روایت پیچیده و انسانی مورد استفاده قرار گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید