✍️احمد زیدآبادی

🔹از سال ۹۸ تا آبان ۱۴۰۲ یعنی تا زمان عملیات هفتم اکتبر حماس علیه اسرائیل، وضعیت آزادی بیان در ایران برای تحلیلگران وصاحب‌نظران بهتر از دوران قبل و بعدِ آن بود.

🔹در یادداشتی از آقای بیژن اشتری، دیدم که وی نیز به این موضوع تصریح کرده است.
در آن چهار سال، می‌شد انواع سیاست‌های جاری از جمله سیاست خارجی، سیاست منطقه‌ای و سیاست‌های کلی نظام را با لحنی آرام و منطقی اما به صراحت و بدون برخی ملاحظه‌کاری‌های همیشگی نقد کرد.

🔹از عملیات ۷ اکتبر به بعد اما خط قرمزهای پررنگ تازه‌ای یکی پس از دیگری از راه رسید و تشدید شد. یکی از این خط قرمزها داوری متفاوت و یا حتی تشکیک در بارۀ پیامدهای استراتژیک عملیات ۷ اکتبر برای فلسطین و خاورمیانه و ایران بود. محدودیت‌های تحلیلی در این باره، هر نوع هشدار دلسوزانه نسبت به آینده را با موانع جدی روبرو کرد و زمین اظهارنظر عملاً به دست دو طیفی افتاد که یکی در داخل دنبال تجارت سیاسی از طریق وهم‌فروشی بود و دیگری در خارج برای موفقیت نتانیاهو روزشماری می‌کرد و هلهله و شادی سر می‌داد.

🔹اینک اما واقعیت خود به صدا در آمده است و با هیچ ابزاری نمی‌توان آن را ساکت و خاموش کرد. وقتی واقعیت‌ها خود به صدا در می‌آیند یعنی تمام یا قریب به تمام فرصت‌ها سوخت شده و از بین رفته است. وقتی فرصتی از دست می‌رود، دیگر از دست رفته و قابل بازیابی نیست. متأسفانه این قاعده‌ای است که امور جوامع بر آن استوار است. در بیان دینی آن، سنتی است که خدا نهاده و تبدیل‌پذیر و تغییرپذیر هم نیست!

🔹در فرصت‌ها، آدمیان مختارند و با سوختن فرصت‌ها مضطر می‌شوند و در بین دو راهی‌های بی‌نهایت دشوار قرار می‌گیرد. گاهی هم فقط یک راه باقی می‌ماند. باقی مطلب بماند برای بعد.

دیدگاهتان را بنویسید