“گفته بودم احساس بدی به بعضی‌ها داره (چاقو) تو گلوی دکتری که باید می‌رفت، رفت. تا دیگه بقیه دکترها یاد بگیرن بعد از چهار ساعت نیان بالا سر مریض. کارآموزها بچه‌های مردم رو نکشن. حالا دولت بیاد بگه نمی‌تونیم به دکترها حکم اعدام بدیم.”

🔹 اینها بخشی از متنی است که محمود پس از به قتل رساندن دکتر مسعود داودی با دیگران همخوان کرد. عکسی از چاقویی آغشته به خون و در ادامه آن تصاویری از خودش با اسلحه‌های غیرمجاز جنگی که احتمالا برای تمام‌کردن کار متخصص خبره و آرام شهر از آن استفاده کرده بود. ماجرا به دو سال پیش باز‌می‌گشت.

🔹 زمانی که برادر جوان محمود به بیمارستان شهر آمد و دکتر رضایی حتی شیفت نداشت و تنها on call بود. تلفنی برای بیمار که سکته وسیع قلبی کرده بود، دارو تجویز می‌‌شود اما مرد جوان متأسفانه از دنیا می‌رود. غم سنگین مرگ برادر خانواده را هرگز آرام نکرد.

🔹 هرچند که شکایت آنها به سازمان نظام پزشکی هم راه به جایی نبرد و ادعای آنها مبنی بر قصور پزشکی دکتر داودی به جایی نرسید،‌ اما محمود تصمیم گرفته بود خودش انتقام بگیرد؛ انتقامی که از کامنت‌ها و تشویق دوستان و اطرافیان شاید برنامه‌ریزی‌ شده بود.

🔹در تمام این دو سال هیچ‌کس تلاش نکرده بود جلوی خشم این جوان را بگیرد. خشمی که منجر به از‌دست‌رفتن جان پزشکی شد که به گواه همکارانش و مردم رجاشهر صادق و مردم‌دار بود و از طرف دیگر او را به اعدام نزدیک کرد./شرق

دیدگاهتان را بنویسید