✍🏻سید عبدالجواد موسوی

🔹آنچه باعث می شود اکثر مردم از فلانی و نظائر او بهراسند چیست؟ پیشانی پینه بسته یا به عبارتی همان زهد کذایی وقتی با فرعونیت و کوسِ (اناربکم الاعلی) درمی آمیزد از دل آن هیولایی بیرون می آید که کافر و مسلمان را می رماند. او و امثال او گمان می کنند اگر مدام از مردم دم بزنند و بر این دعوی چاشنی سوگند به مقدسات را بیفزایند و بعد هم با عربده پستان به تنور عدالت بچسبانند می توانند دل از خاص و عام بربایند و در ساحت قدرت ره صدساله را یک شبه بپیمایند.

🔹اما کیست که نداند عرصه جولان فلانی و نظائر او یا در مقامات انتصابی است و یا در جایی که چیزی شبیه به انتخابات برگزار می شود. هرجا که مردم حضور پیدا می کنند دیگر از فلانی و دوستانش نشانی باقی نمی ماند. چرا؟ چرا او و رفقایش علی رغم این همه دعوی و شعار و رگ گردن کلفت کردن نمی توانند مردم را فریب دهند؟

🔹مگر نه این که سیاست عرصه فریب کاری است؟ مگر نه این که فلانی و دوستانش همواره رقبایشان را به دروغگویی متهم می کنند و می گویند آن ها با فریب مردم توانسته اند رای اکثریت را به دست بیاورند؟ پس لابد آن سوی دعوی فلانی و امثال او این است که ما راست گوییم. پس چرا مردم به صداقت این راستگویان هیچ گاه روی خوش نشان نداده و نمی دهند؟ آیا مردم ذاتا از دروغ خوششان می آید؟ اگر این گونه است پس چرا دم از مردم می زنند؟ آیا مردمی که دروغ و فریبکاری را بر درستی و راستی ترجیح می دهند لایق این همه فداکاری اند؟

دیدگاهتان را بنویسید