فاطمه هاشمی: بستن روزنامه ها را به پای بابا نوشتند

کرباسچی: آیت الله هاشمی پایان جنگ را با امام حل کرد، رابطه با آمریکا را نه!

فاطمه هاشمی:

🔹 پدرم یک روحانی آزاداندیش بود، آدمی صبور و خوش اخلاق. از پدرم زیاد انتقاد می‌کردم اما او از ما انتقاد نمی کرد، تذکر می داد. فائزه خیلی به تذکرهای بابا گوش نمی‌داد اما من، هم گوش می‌دادم هم مشورت می‌کردم. بابا یک روز در نماز جمعه صحبتی کرد، وقتی به خانه برگشت گفتم بابا این چه حرفی بود که در نماز جمعه زدی. خیلی حرفتان بیخود بود. گفت بابا راست می گویی. وقتی آدم ساعت های زیادی صحبت کند بالاخره یک حرف بیخود هم می زند. یعنی اصلا دفاع نکرد.

🔹 بستن روزنامه ها را به پای بابا نوشتند. مخالفین می‌گفتند بابا. یا زمانی که همین آقای کرباسچی را گرفتند، دوره آقای خاتمی بود، ولی باز به بابا بد و بیراه می‌گفتند. در صورتیکه من شاهد بودم که بابا برای آقای کرباسچی چه می‌کرد ولی تهش می‌گفتند که آقای هاشمی باعث شد که آقای کرباسچی را بگیرند.

🔹 فائزه از بابا گله داشت چرا کاری نمی کند، بابا هم می گفت خودت زندگی سیاسی را انتخاب کرده ای. فائزه از همه ما زندگی ساده‌تری دارد. ولی هر جایی برج می‌دیدند می‌گفتند که برای فائزه است. بابا می گفت جمهوری اسلامی از همه چیز مهمتر است و شما باید برای حفظ آن عمل کنید. تاجزاده گفت اگر گذاشتم پدرت از رتبه چهاردهم بالاتر بیاید.

🔹 مهدی که زندان بود مامان خیلی با بابا دعوا می کرد که این چه ظلمی است و تو ساکتی. هیچکدام ما در مسیر اشرافی‌گری نیستیم و زندگی تشریفاتی نداریم. برای زندگی خودم از رانت استفاده نکردم اما برای بنیاد بیماری‌های خاص از ارتباطاتم استفاده کردم.

غلامحسین کرباسچی:

🔹 آقای هاشمی یک استثنا در بین روحانیون و کل سیاسیون بود. انتقاد کردن از آقای هاشمی دشوار بود اما امکانپذیر، ایشان هم برخورد بدی نمی‌کردند. آقای هاشمی پناهگاه مهندس موسوی بود. آقای هاشمی اتفاقا نسبت به فساد حساس بود منتها واقع‌گرا بود. اولین کسانی که شخصیت هاشمی را در جامعه از ابهت انداختند، دوم خردادی‌ها بودند. جناح اصولگرا در مقطعی آقای هاشمی را شکستند و شخصیت کاریزماتیک او را تخفیف دادند.

🔹 آقای هاشمی جمله ای به من گفت که همیشه در ذهنم ماند. گفت که «آقای کرباسچی! مساله اصلی‌ام در کشور نجات اقتصاد کشور است و بیرون آوردن کشور از حالت فقر و فلاکت است. برخی آقایان فکر می‌کنند که فرهنگ اینگونه قابل اداره کردن است. فرهنگ فرمایشی نیست.» خاطرات روزانه آقای هاشمی بزرگترین کار فرهنگی و سیاسی او بود.

🔹 آقای هاشمی شعار زهد نمی داد ولی خیلی واقعی زندگی می کرد. من یادم نمی آید که ایشان یک لباس فاخری بپوشند. اصلا اینگونه نبود. قبای خیلی ساده‌ای بود و عبایی. در خانه هم پیراهن و شلوار سفید بر تن می کرد. یعنی زهد شخصی ایشان اینگونه بود. یا همین غذا و خوراک ایشان هم اینگونه نبود. ریز اینها در خاطرات است. فاطمه خانم بگویند که در طول عمر پدرشان، چند بار قبای جدید می خرید.

🔹 من الان در ذهنم نیست، یا مسأله حجاب بود، یا مسأله حج بود شاید، الان در ذهنم نیست، شاید مسأله آقای منتظری بود، نمی دانم من این را شک دارم. ولی این دو تا را [یادم هست]. من فکر می کنم که این ایراد را می‌توانیم به آقای هاشمی داشته باشیم که آقای هاشمی بر مبنای همان صداقت و راستی‌ای که در خودش بود، خوشبین به آینده بود و آن اصرار را آن روز نورزید که این قصه در زمان امام حل بشود و اگر حل می‌شد، به نظر من سرنوشت کشور خیلی متفاوت می‌شد./خبرآنلاین

دیدگاهتان را بنویسید