✍️علی ربیعی

🔹 انتخابات در ایران، به لحاظ ویژگی خاص سامان سیاسی و نبودن فرآیندهایی که پیش از انتخابات جهت‌گیری‌های کلی و برنامه‌های کاندیداها را پیش‌بینی‌پذیر و قابل ارزیابی نمی‌کند، نوعی بی‌سامانی سیاسی است.

🔹 هر انتخابات ریاست‌جمهوری، تبدیل به یک نوع رفراندومی از خواسته‌های جامعه می‌شود. بنابراین، با تحلیل و کالبدشکافی انتخابات، رای فرد پیروز  و میزان مشارکت می‌توان به خواسته‌ها، نیازها و گرایش‌های مردم دست یافت.

🔹 با این وصف، انتخابات بیش از آنکه بیانگر یک مسئله خاص باشد؛ بیشتر نسبت ذهنی مردم با حکومت‌ها را نشان می‌دهد. انتخابات ریاست‌جمهوری۱۴۰۳ از این جهت و همچنین نقطه‌نظر‌های دیگر حاوی پیام‌های سیاسی و اجتماعی است:

۱/ عدم شرکت ۶۰درصد در روز جمعه گذشته نشان داد که موضوعاتی همچون حوادث۱۴۰۱،  نتایج ریاست‌جمهوری سیزدهم، میزان مشارکت مردم در آن و همچنین آرای جمعه گذشته نشان داد  اکثریت جامعه از تغییرخواهی از طریق صندوق رای ناامید شده بودند. این عدم‌مشارکت در برهه‌های مختلف نوعی مشارکت منفی برای دادن پیام به ساختار سیاسی است.

۲/ با این وجود، هنگامی جامعه در بین دو گزینه قرار گرفت و احساس نگرانی نسبت به برتری گرفتن یک نگاه را احساس کرد؛ درصد قابل‌توجهی از ناامیدان بازهم به پای صندوق‌های رای آمدند. همین امر نیز نشان می‌دهد که اکثریت جامعه خواهان طیفی از تغییرات هستند.

۳/ جریانی که عمدتا در خارج از کشور شکل گرفته و نوعی تغییرات ساختاری با روش‌های شبه‌براندازی را دنبال می‌کردند؛ به طور عجیبی در این انتخابات نه‌تنها عدم‌مشارکت را هدف قرار داده بودند، بلکه دکتر مسعود پزشکیان را که نماد تغییر و امید است، بیشتر مورد هجوم و حمله گسترده قرار دادند. تبلیغات آنها نشان می‌دهد که خواهان تغییرات مسالمت‌آمیز و اصلاحات در ایران نیستند و بی‌آیندگی نظام سیاسی ایران را با بی‌پشتوانه کردن مردم دنبال می‌کنند. احتمالا این گروه پیامی مخالف خواست خود دریافت خواهند کرد.  

۴/ آرای پزشکیان نشان داد که او توانسته از میان رای‌دهندگان سنتی نیز سهم رای داشته باشد. همچنین کمپین‌های انتخاباتی نشان داد که جریان اصولگرایی دچار تحول بنیادینی شده است. نیروی اجتماعی جدیدی در بدنه اصولگرایی علیه بازیگران قدیمی شکل گرفته است. حذف شدن قالیباف و رای بیشتر سعید جلیلی پیام‌های تبیینی زیادی را به دنبال دارد. به نظرم، بخشی از آرای قالبیاف متکی بر ویژگی‌های شخصی و تبلیغاتی او بود؛ نه ناشی از حمایت نیروهای اصولگرا. همچنین جریان اصلاح‌طلبی نیز نشان داد که نوعی تجدیدنظر در اصلاح‌طلبی رخ داده است و از جریان اصلاح‌طلبی سنتی عبور کردند و با آرمان‌هایی فراتر درحال شکل‌گیری هستند. به‌هرحال، تبیین این دو روند گسست و چگونگی پیوست‌های آینده آنها نیاز به بحث و تبیین بیشتری دارد.

۵/ این انتخابات نشان داد نظریه یکدست شدن حکومت با وجود مشارکت کم به بن‌بست رسیده است و این نظریه برای انسجام اجتماعی مضر و در صورت تداوم به انشقاق بشتر جامعه منجر خواهد شد. معتقدم صندوق‌های رای باید به‌عنوان میانجی‌های بزرگ اجتماعی در کانون تغییر و تحولات جامعه ایران قرار گیرد. چنانچه جامعه احساس کند با مشارکت می‌تواند به خواسته‌های خود برسد، راه خیابان را در پیش نخواهد گرفت و صندوق را بر حضور در خیابان ترجیح می‌دهد. نارسایی که در شکل دموکراسی در ایران است، باید به یک فرآیندی که پیش از صندوق و پس از صندوق را تمهید نماید، حرکت شود و نظام حزبی ایجاد نظارت پس از رای فرآیندی ثبات همراه با تغییرخواهی را در آینده ایران تنظیم کند.

دیدگاهتان را بنویسید