روزنامه ایران نوشت:

🔹مرد جوان که محسن نام داشت با کسب اجازه از جایش بلند شد و گفت: جناب قاضی این هفته سومین سالگرد ازدواج ماست اما من دیگر از بدبینی و سوء‌ظن‌های همسرم خسته شده‌ام. چاره‌ای جز جدایی برای ما نیست.

🔹زن جوان با شنیدن این حرف بی‌مقدمه و ناگهانی گفت: این من هستم که از زندگی با یک مرد خائن و دروغگو خسته شده‌ام.

🔹من آدم بی‌انصافی نیستم. چند سال قبل که با محسن آشنا شدم او را مردی خوش قلب، مهربان، خوشتیپ و در کل مثبت دیدم که آرزوی هر دختری داشتن چنین همسری بود. ما همکلاسی دانشگاه بودیم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم اما این خوش اخلاقی و مهربانی او باعث شده زنان دیگر به خودشان اجازه بدهند که به او نزدیک شوند و من این را دوست ندارم. باورتان می‌شود دوستان من آنقدر از او تعریف می‌کنند که من اذیت می‌شوم و حسودی می‌کنم. جناب قاضی بهتر است ما طلاق بگیریم تا این آقا با خیال راحت به روابط آزادش بپردازد. می‌بینید که چه تمایلی به جدایی دارد و اصلاً تلاشی برای ماندن ندارد!

دیدگاهتان را بنویسید