دلنوشتهای برای مهران رجبی
وقتی به مسیر حرکت شما فکر میکنم کاملا روشن است که شما هیچگاه نقش بازی نکردید و همواره خودتان بودید. چه در جبهههای جنگ، چه در مقام معلمی و چه در نقش و بازیگری. برای من امروز شما مصداق آیه مبارکه «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ» هستید، چرا که در مسیر خود از فشارها و سرزنشها نترسیدید.
دلنوشتهای برای مهران رجبی
بسم رب الشهدا و الصدیقین
آقای «مهران رجبی» شما از نسل هنرمندانی هستید که با اینکه دیرهنگام به عرصه هنر وارد شدید اما توانستید به سرعت شناخته شوید و به جایگاه والایی در میدان هنر کشور دست پیدا کنید. شما متولد دی ماه هستید و چقدر هنرمندان مهمی در این ماه متولد شدهاند. 1340 به دنیا آمدهاید، دههای مهم در فرهنگ هنر کشور. در روستا به دنیا آمدهاید، من هم مثل شما دی ماهی و متولد روستا هستم. شاید به همین دلیل باشد که لهجه و زبان شما را خوب میفهمم.
آقای مهران رجبی سریال «بچههای مدرسه همت» اولین سریالی بود که در سال1376 بازی کردید، و بعد از آن «زیر نور ماه» دیده شدید.
چه با معناست که برای اولین بار با مجموعه تلویزیونی «روزگار قریب» نام شما بر سر زبانها افتاد. «قریب» یعنی «حدود»، «پیش»، «مجاور»، «نزد»، «نزدیک»، «خویش»، «خویشاوند»، «قوم» و… چرا که در زمانهای به سر میبریم که بیشتر از هر زمان دیگری به تبیین این مفاهیم نیاز داریم.
نیاز داریم قومیتهای مختلف مثل همیشه شانه به شانه هم، همچون خویشاوندان همیشه، مجاور و نزدیک و نزد هم بمانند و از حدود و تمامیت ارضی کشور مراقبت کنند. کشوری که سالهاست در محاصره روباه پیر و گرگهای وحشی و حالا هم گرگاسهای نوظهور است.
روزی شاعری گفته بود«دلدادگی حد و میانه نداره، یا آدم را به تباهی میکشونه، یا باعث آرامش و رستگاری میشه»؛ این روزها آرمش شما در میانه آشوب رسانهها و ارواح خبیث فضای مجازی جز رستگاری چه میتواند باشد؟
در این روزهای پرهیاهوی کشور، در این بمباران رسانهای، در این مارپیچ سکوت، شما جزو هنرمندانی بودید که رگبار نقدهای ناصواب را به سینه خریدید، آنها هرچه خواستند به شما گفتند، در حالی که تمامی این سالها شما آقای بازیگرشان بودید، رئالیستشان بودید، چرا که شما همواره طی این سالها در هر اثری که حاضر شدی، مصداق واقعگرایی محض تلویزیون و سینما بودهاید و هستید.
وقتی به مسیر حرکت شما فکر میکنم کاملا روشن است که شما هیچگاه نقش بازی نکردید و همواره خودتان بودید. چه در جبهههای جنگ، چه در مقام معلمی و چه در نقش و بازیگری. برای من امروز شما مصداق آیه مبارکه «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ» هستید، چرا که در مسیر خود از فشارها و سرزنشها نترسیدید.
آقای بازیگر، میگویند جنگ است آن همجنگ ترکیبی، تا پیش از این نسل ما چندان تصوری از جنگ نداشت. جنگ نرم و رسانه بود، میدانستیم خاکریز دشمن دیگر برون مرزی نیست و میخواهد درون خانههایمان نفوذ کند، جنگی که دشمن زیرکانه برای نسل جدید تدارک دیده بود. فضای مجازی و دروغهای رنگارنگش از شبهات دینی گرفته تا تشکیک در اصل نظام و زیرسوال بردن حکومت اسلامی مان گرچه روحمان را خدشهدار میکرد اما سبب میشد خودمان را برای مقابله با این جریان قوی رسانهای روزبه روز قویتر کنیم.
آقای رجبی امروز شاگردان شما فراتر از دانش آموزان یک کلاس، تمامی نوجوانان و جوانانی هستند که شما را بنام سیروس یا میکاییل یا عموغفور یا کامران کامرانی یا اردشیر یا قربانعلی یا آقای میرزاده و یا…شناختهاند. مهم نیست پدر دکتر قریب باشی یا یک خدمه یا در کسوت روحانیت و یا در نقش پدری مهربان، مهم این است که به لطف شخصیتهای دوست داشتنی و طنازی که بازی نه، زندگی کردهای ساعتها مهمان خانههای ما بودید و لبخند به لبمان آوردید، اما میدانید این روزها جور دیگری برایمان عزیز شدهاید؛ این روزها که شاهد پرپرشدن عزیزانمان بودهایم از آرمان گرفته تا دانیال و حسین و…حتی کیان، این روزها که دشمن پای خود را از اینستاگرام و توئیتر و… فراتر گذاشته و گستاخانه و وحشیگرایانه به هموطنانمان حمله میکند، این روزها که جماعتی هنرمندنما که چون خود شما از سینما و تلویزیون همین مملکت به شهرت و محبوبیتی رسیدهاند اما قدرنشناسانه نمکدان شکستهاند، در حکم چرخ دندههای این زرادخانهی نفرت و ابتذال به ابزاری برای انتشار دروغ و کذب تبدیل شدهاند.
سیروس خانِ خوش اخلاق! کسانی باید از افتادن کلاه گیس و نقاب دروغین شان بترسند که در همه این سالها نفاق و دورویی را پیش گرفتند نه مثل شما که ظاهر و باطن تان هردو خالص و پاک است.
عمو غفور عزیز! میدانیم که ایستادگی در راه حق هزینه دارد و این روزها شاهد هجمههای پوشالی به شما و خانوادهتان هستیم و از این دروغهای کثیف تاسر حد مرگ منزجر میشویم اما خودت چه خوب گفتی که عزت دست خداست پس شما مطمئن باش روزبهروز در نزد ما عزیزتر خواهی شد. دمتان گرم که نه تنها در برابر این طوفان قد خم نکردید بلکه استوارتر هم شدید برای فریاد حقیقت.
این جامعه نیازمند کسانی چون شماست که فارغ از هیاهوی رسانهها و جشنوارهها و تعریف و تمجیدها به مسیر خود بدون نوسان ادامه دهد.
هنرمندی که جریانهای استکبار ستیزانه بینالمللی هنری را با امکانات شخصی و اندک خود رهبری کند تا جایی که مورد عصبانیت بی پرده رهبران آمریکا واسرائیل قرار گیرد. هنرمندی که حدیث نفس نگوید و آبروی انقلاب را مقدم بر آبروی خود بداند.
آری تمامی این تعاریف در وجود شما و امثال شما که کم هم نیستند میگنجد و ما چه خوشبختیم که هنرمندانمان یاد سردار حاج قاسم سلیمانی را در دلشان زنده نگه داشتهاند، ما به خود میبالیم که امثال شما که جبهههای جنگ را با چشمان خویش دیدهاند و تجربه زیستشان بوده، همچنان خود را مسئول میدانند تا راه شهدا را ادامه دهند.
آقای رجبی ما هم مثل شما ایمان داریم که به فرموده رهبر عزیزمان آینده کشور روشن است و این فتنه نیز تمام میشود و روسیاهی آن برای دشمنان این آب و خاک مقدس و دسته قلیل هنرمندنماهای فریب خورده باقی میماند؛ همانهایی که بدون آگاهی و دانش از فضای سیاسی کشور به دام جوسازی و حتی همراهی با ضدانقلاب افتادهاند، افرادی که مدتهاست در جنگ نرم مغلوب دشمن شده و اینک بهعنوان سربازانی«کر و کور» در خدمت جریان معاند قرار گرفتهاند.
آقای رجبی ما میدانیم و باتمام وجود درک میکنیم که ایستادگی در برابر این جریان معارض که امپراطوری رسانهای قدرتمندی دراختیار دارد و از هر وسیلهای برای تخریب افراد انقلابی بخصوص هنرمندان استفاده میکند، چقدر دشوار و سخت است. اما در این راه بیشک« ایمان» است که نجات بخش است و رهاییبخش.
یکی از دوستدارانتان
و من الله التوفیق