✍️ سیامک قاسمی

🔹درباره سهم کشورها در اقتصاد جهان، در طی سالهای گذشته معیارهای متفاوتی مورد بررسی اقتصاددان ها قرار گرفته است. معروف‌ترین آنها «تولید ناخالص داخلی» یا همان GDP است.

🔹 تولید ناخالص داخلی، جمع کل قیمت نهایی تولید و خدماتی است که در طی یک دوره زمانی (مثلا یک سال) در یک کشور انجام می‌شود. به این معنی که در داخل یک کشور، مستقل از مالکیت، میزان تولید و خدماتی است که در جغرافیای آن کشور انجام می‌شود، در GDP آن محاسبه می‌شود. مثلا آن بخش تولید کمپانی اپل که در چین اتفاق می‌افتد، در تولید ناخالص داخلی یا GDP چین محاسبه می‌شود، اما مالکیت آن با اپل است!

🔹اما اگر شاخص های دیگری مثل سهم کشورها از مدیریت ثروت یا سهم و ارزش بازار سهام آنها از کل بازار سهام جهان را در نظر بگیریم، روایت اقتصاد جهان کاملا متفاوت است. اقتصاد آمریکا با آنکه ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان در درون آن اتفاق می‌افتد، اما ارزش سهام بازار بورس آمریکا، ۶۰ درصد ارزش کل بازار سهام جهان است و دقیقا برعکس با آنکه در داخل چین ۱۵ درصد از تولید جهان شکل می‌گیرد، سهم بازار سهام چین از بازار سهام جهانی تنها ۳ درصد است.

🔹تفسیر و تحلیل مشخص است: چین در دو دهه اخیر کارگاه آمریکا بوده است و به دلیل مزیت‌های تولید، شرکت های آمریکایی تولید در چین را ترجیح داده بودند، اما مدیریت آن تولید و ثروت در آمریکا و در بازار سهام آمریکا اتفاق می‌افتد.

🔹 تا زمانی که بیش از ۵۰ درصد مدیریت ثروت جهان در آمریکا اتفاق می‌افتد، این کشور تصمیم ساز و جریان ساز اصلی اقتصاد جهان خواهد بود، حتی اگر سهم تولید در این کشور، کم و کمتر شود.

دیدگاهتان را بنویسید