🔹چند روز قبل مرد جوانی که با چاقو زخمی شده بود به بیمارستان منتقل شد و با تلاش کادر درمان از مرگ نجات یافت.

او گفت:
🔹روز حادثه داخل خانه نشسته بودیم که ناگهان بهروز چاقو به دست وارد شد و با تهدید از من خواست همسر و بچه‌هایش را رها کنم. هر چه به او گفتم آنها با میل خود به خانه‌ام آمده‌اند، فریاد می‌زد که زن و بچه‌هایم را گروگان گرفته‌ای و آزادشان کن. درنهایت هم با چاقو به جان من افتاد

بهروز:
🔹من قصد ربودن زن و بچه‌ام را نداشتم بلکه می‌خواستم آنها را از دست برادرزنم نجات دهم. خانواده همسرم وضع مالی خوبی دارند و مدام زیر گوش همسرم می‌خواندند که خانه‌مان را جا به جا کنیم و به محل زندگی آنها که در بالای شهر بود نقل مکان کند، اما من یک کارگر ساده هستم و توانایی اجاره خانه در بالای شهر را نداشتم. همین مسأله باعث اختلاف بین من و همسرم شده بود.

دیدگاهتان را بنویسید