🔹چند روز قبل، دختر جوان به پلیس مراجعه کرد و از نامزد سابقش شکایت کرد. او گفت: زمانی که فهمیدم نامزدم سارق است، تصمیم به جدایی گرفتم، ارشیا مخالف بود اما من نمی‌توانستم با سارق زندگی کنم.

متهم :
🔹شغل من سرقت بود و نمی‌توانستم آن را کنار بگذارم. زمانی که متوجه شدم مهناز راز سرقت‌هایم را متوجه شده، خیلی تلاش کردم او را از دست ندهم اما بی‌فایده بود. با خودم گفتم یک مدت از من دور باشد و بعد دوباره دلش را به‌دست می‌آورم اما در اوج ناباوری مهناز نامزد کرد و برای اینکه او را به‌دست بیاورم مجبور شدم او را به‌زور به خانه‌ام ببرم و با تهدید رضایتش را جلب کنم./

دیدگاهتان را بنویسید