حلالم باشد آن سینما

🔹خيلي دور نيست. يعني همين سالهاي نه چندان دور. تمامِ ايام جشنواره در خانه نبودم، هرگز. همه هم اين را مي دانستند. كسي اگر دنبالم مي گشت، قطعا يا در صف سينما عصر جديد مرا مي يافت، يا روي پله هاي كنار سينما،و يا در سالن به تماشاي فيلم.به عكسها نگاه كنيد.اينها روزگار نه چندان دور سينمايي ست كه جناحي و گروهي و سفارشي نبود، سينمايي كه ما عاشقانه دوستش مي داشتيم.

🔹به ياد مي آورم تعدادي از فيلمهاي جشنواره هشتم فجر را:مهاجر( حاتمي كيا) هامون( مهرجويي) مادر ( علي حاتمي) كلوزآپ (كيارستمي)دندان مار (كيميايي)چقدر فيلم درخشان فقط در يكدوره از جشنواره!!!

🔹برنامه كپي شده را دست به دست ميكردم در صف هاي طويل، تقلا ميكردم از اين سالن به سالني ديگر خودم را برسانم تا يك وقت از ديدن فيلمي جا نمانم. و خيلي وقتها جا ميماندم. بليط نبود و مي ايستادم تا آنهايي كه فيلم را ديده اند از سالن بيرون بيايند.
-آقا چطور بود؟
-چي ديديد؟
-چي كانديد ميشه به نظرتون؟

🔹خيلي دور نيست روزهايِ سرد زمستانهايي كه در صف هاي طويلِ جشنواره فيلم فجر، به عمرم سالها اضافه شد.لذتش را بُردم. حلالم باشد آن سينما. آن اعجاز پرده ي نقره اي، آن لذت های

دیدگاهتان را بنویسید