عبدالجواد موسوی در یادداشتی با عنوان «پایان گشت ارشاد و روسیاهی تندروها» در هم‌میهن نوشت:

🔹خب، حرف‌های آقای فضائلی و محسنی‌اژه‌ای نوید پایان گشت ارشاد را می‌دهد. خداراشکر که این‌بار انتقادها ثمر داد و روسیاهی به تندروهایی ماند که بام تا شام به چیزی جز بحران‌سازی برای این کشور نمی‌اندیشند.

🔹به نظرم این اتفاق مبارک را بیش از همه مدیون کسانی هستیم که از آبروی خودشان مایه گذاشتند. از آن بزرگواری که برای پایان بخشیدن به این طرح وحشتناک به دست و پای مسئولان نظام افتاد و خاضعانه نوشت: من حاضرم دست و پای‌تان را ببوسم اما آبروی کشورم حفظ شود تا آن دوست اصولگرایی که ترس از دست دادن میز و منصب باعث نشد تا در مقابل چنین فاجعه‌ای خاموش بنشیند.

🔹مگر قصد ما از این انتقادها اصلاح جامعه نیست و تذکری به آن‌ها که بر سر شاخ نشسته‌اند و بُن می‌برند؟ یک‌بار هم قبل‌ترها نوشتم اگر با خاموشی ما، تندروها آرام می‌نشینند و دست از آزار و اذیت این مردم برمی‌دارند و این‌قدر چوب حراج به حیثیت و آبروی کشور نمی‌زنند، ما حاضریم تا پایان عمر مُهر بر لب زده و خون خورده و خاموش تا پایان عمر گوشه عزلت برگزینیم.

🔹اصلاً مارا بگذارید سینه دیوار و خلاص، اما جان مادرتان یک‌صدم آن وعده و وعیدهایی را که به این مردم بی‌پناه داده‌اید محقق کنید. شما قرار بود نهضت ضدفساد راه بیاندازید. شما قرار بود گشت ارشاد علیه مسئولان فاسد راه بیاندازید. شما قرار بود ارزش پول ملی را احیا کنید. قرار بود میلیون‌ها مسکن بسازید. قرار بود مدیریت نابسامان این سرزمین را سر و سامان دهید. مگر آشکارا نمی‌گفتید مشکلات این سرزمین 20 درصدش به تحریم‌ها برمی‌گردد و مابقی‌اش، محصول مدیریت بد است؟

🔹خب، حالا که الحمدلله همه مملکت تحت فرمان شماست. ریشه سازشکار، اصلاح‌طلب و غربزده‌ها را هم که خشکاندید. دیگر چه بهانه‌ای دارید؟ مشکل‌تان همین یکی، دو روزنامه و سایت و خبرگزاری است؟ همین چهار تا روزنامه‌نگار شاخ شکسته که آن‌طرفی‌ها به آن‌ها می‌گویند ماله‌کش و این‌طرفی‌ها بهشان می‌گویند جاسوس؟

🔹خودتان هم خوب می‌دانید که همین تعداد منتقدِ منصف، بزرگ‌ترین نعمت برای پرده‌پوشی بر سر صد عیب نهان و آشکار شمایند. هنوز هم می‌توانید بسیاری از ناکارآمدی‌های‌تان را گردن همین بیچاره‌ها بیاندازید.

دیدگاهتان را بنویسید