عبدی: امروز بنزین، فردا برق، پس فردا گاز و گازوییل
آنان که از درون ساختار سیاسی و در جریان سال ۱۳۹۸ علیه افزایش قیمت بنزین موضعگیری کردند و آن فجایع بروز کرد، امروز نمیتوانند به راحتی آن ماجرا را فراموش کنند، در نتیجه هر روز درگیر چگونگی حل مساله انرژی هستند.
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: بنزین ۱۵۰۰ تومانی چه فرقی با ارز ۲۸ هزار تومانی دارد؟ اگر دقیق نگاه کنیم همه از یک ذهنیت سرچشمه میگیرند. اگر ارز ۴۲۰۰ تومانی پوست خربزهای زیر پای اقتصاد کشور بود، ارز ۲۸ هزار تومانی نیز پوست موزی است که زیر پای اقتصاد گذاشته شده است. البته بنزین ۱۵۰۰ تومانی حتی خطرناکتر از آن است. اگر این بنزین موجب مصرف غیر بهینه و افزایش مصرف میشود، ارز ۲۸ هزار تومانی نیز به همین گونه عمل میکند. این بنزین شوتیهای خود را ایجاد میکند و این ارز رانتهای خود را که البته حمل و نقل ارز رانتی برخلاف حملونقل شوتیهای بنزین دیده نمیشوند. این خبر را بخوانید: «آتشنشانی کرمان: حوالی ساعت ۳ بامداد در خانهای پر از بنزین قاچاق انفجار شدیدی رخ داد که صدای آن در بیشتر مناطق کرمان شنیده شد. به بیش از ۲۰ خانه اطراف و ۵ خودرو آسیب رسید.» بدتر از این را هم در ارز ۲۸۰۰۰ تومانی داریم. کشوری که روی منابع پایدار انرژی خوابیده و یکی از بزرگترین پالایشگاه جهانی را داشته است، اکنون به جایی رسیده که مقام نفتی آن هشدار داده که در تیرماه مصرف روزانه بنزین به ۱۲۰ میلیون لیتر در روز رسید، درحالی که پالایشگاههای کشور تنها ۱۰۷ میلیون لیتر بنزین تولید کردند و ۱۳ میلیون لیتری که بیشتر مصرف شد، از روی اجبار، از ذخایر سوخت برداشت شد. در حال حاضر در ایران با ۸۵ میلیون نفر جمعیت به اندازه یک کشور ۲۵۰ میلیون نفری سوخت تولید میشود. برای تامین افزایش تقاضای سوخت نه پول و امکانات برای ساخت و توسعه پالایشگاههای کنونی وجود دارد و نه حتی در صورت وجود منابع مالی، ساخت پالایشگاه یکشبه امکانپذیر است. با این وضعیت ما همچنان خودروهایی تولید میکنیم که حداقل مصرف آنها در بهترین شرایط ۱۱ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر است! چرا؟ فقط به این دلیل که سیاستگذاران کشور یا نمیتوانند یا نمیخواهند در برابر علم اقتصاد و عقلانیت سیاسی و مدیریتی تسلیم شوند. بهطور قطع عدهای از آنان نمیخواهند چنین کنند، زیرا بقای خود را در ادامه این سیاستها میدانند. عدهای نیز هستند که میخواهند تغییر سیاست دهند، ولی نمیتوانند، چون ملتزم به تبعات تغییر سیاستها نیستند. به مردم اعتماد ندارند، چون میدانند مردم هم به آنان اعتماد ندارند.