عماد افروغ؛ شما بر دوش بگیرید پرچم آزادی را!
به نظر می رسد می‌خواسته نقدی دربارۀ حال وارد کند ولی چون نمی‌توانسته سراغ موضوعی رفته که هزینه‌ای در برنداشته باشد…

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- «افرادی که سابقۀ امنیتی دارند اطراف آقای خاتمی حلقه زده بودند. اینها نمی‌توانستند منادی آزادی باشند. کلا امنیتی‌ها شاکله‌ای دارند که دیگران نباید بشنوند، ببینند و بخوانند. چنین نیروهایی نمی‌توانند پرچم آزادی را بر دوش بگیرند. کسی که سابقۀ آزادی‌خواهی ندارد، نمی‌تواند آزادی‌خواه باشد.»
کانال عصر ایران در تلگرام

این عبارات را یک سلطنت‌طلب یا عضو ارشد مجاهدین خلق یا یک روشن‌فکر سکولار مانند خشایار دیهیمی بر زبان نیاورده بلکه نظرات آقای عماد افروغ نمایندۀ اصول‌گرای مجلس استصوابی هفتم و استاد جامعه‌شناسی است و به این بهانه نکاتی را می‌آورم:

1. مخالفت نیروهای برانداز با دولت خاتمی و اطرافیان او یا اصول‌گرایان از منظر ایدیولوژیک قابل درک است. دربارۀ اولی چون با کلیت ساختار مخالف‌ بودند طبعا با بخشی از نظام سیاسی که با اصلاح رویه‌ها که مانع اقبال به آنها می‌شود نیز مخالفت می‌کردند و می‌کنند. دومی هم رقیب بود ولی مخالفت اصول‌گرایان هم از منظر امنیتی بودن اطرافیان و آزادی‌خواه نبودن‌شان نبوده به عکس دغدغۀ امنیت داشتتد و آزادی را غربی می‌دانستند. از آقای عماد افروغ اما پذیرفتنی نیست چرا که درادبیات جمهوری اسلامی برگرفته از گفتار رهبر فقید انقلاب، «نیروهای وزارت اطلاعات، سربازان گمنام امام زمان هستند» و ایشان قطعا در مجلس هفتم هم به وزیر پیشنهادی اطلاعات که متولی دستگاه امنیتی است رأی موافق یا مخالف داده ولی این رأی به خاطر امنیتی بودن وزیر پیشنهادی نبوده است. مگر این که آقای افروغ از همه عبور کرده باشد. در این صورت چرا از بین این «همه» سراغ بخشی رفته و نه سراغ همه؟!

2. یک جامعه‌شناس باید مبتنی بر نظریات علمی سخن بگوید. گزارۀ او بر اساس کدام نظریه علمی و جامعه‌شناختی است؟ احتمالا پاسخ می‌دهد: خودم! حال آن که همان طور که آزادی‌خواهان می‌توانند امنیتی بشوند امنیتی‌ها هم می‌توانند آزادی خواه بشوند و اتفاقا پروژۀ اصلاحات همین بود که نه دین در مقابل آزادی است نه امنیت در برابر آزادی یا می‌توانند نباشند. ممکن است شمای مخاطب بگویی نه، هست. ولی یک چهرۀ اصول‌گرا که تعلق خاطر خود به جمهوری اسلامی را انکار نمی‌کند و مانند مهدی نصیری فعلی هم نقد تند و تیز به حاکمیت ندارد که نمی‌تواند. خاصه این که جوری می‌گوید امنیتی که انگار در سازمان امنیت رژیم قبل مشغول بوده‌اند و نه در دهۀ اول جمهوری اسلامی که به گواه دوست و دشمن، پایگاه اجتماعی حاکمیت، فراوان بود. 

3. یکی از امنیتی‌ترین چهره‌ها در دولت اصلاحات علی ربیعی بود با مسؤولیتی در شورای عالی امنیت ملی. گزارش این شورا دربارۀ واقعۀ 18 تیر 1378 هم حاصل کار اوست بدون نگاه صرفا امنیتی و با آزادی‌خواهی البته در چارچوب ملاحظات. همچنان این گزارش یک سند درخشان است. همین یک فقره برای رد ادعای دکتر افروغ کافی است ولی به سعید حجاریان هم می‌توان اشاره کرد که با افشای قتل‌های زنجیره‌ای و رنجی که 23 سال تحمل می‌کند نشان داده نیروهای با سابقۀ امنیتی می‌توانند آزادی‌خواه باشند. کی بود که موجب صدور اطلاعیه 15 دی 1377 و پذیرش وقوع قتل‌ها درون دستگاه اطلاعاتی شد؟

 
 4. مهم‌ترین توجیه مخالفان و منتقدان آزادی و آزادی‌خواهی این است که امنیت خدشه می بیند یا دیانت مردم تضعیف می‌شود. خاتمی از این رو سعی در برقراری موازنه میان “دین و آزادی” داشت و حالا در وضعیت بعد از 25 شهریور از “امنیت و آزادی” می گوید. ادعای افروغ از این منظر هم باطل است. ضمن این که جدا کردن اطرافیان از خود شخص رویکردی بسیار عامیانه و دون شأن یک جامعه‌شناس دانشگاهی است: خودش خوبه، اطرافیانش بدند! 

5. هر متفکری می‌تواند از جریانی عبور کند. کما این‌که احمد زیدآبادی دیگر خود را اصلاح‌طلب نمی‌داند ولی نه برانداز شده نه اصول‌گرا و می‌خواست جریان سوم راه بیندازد منتها به کلی از سیاست کنار کشید! آقای افروغ هم می‌تواند از پیشینۀ خود عبور کند اما او اصلاح‌طلب نبوده که از آنان عبور کند. حمله به اصلاح‌طلبان بیرون حاکمیت هم هنر ویژه‌ای نمی‌طلبد.

6. آزادی‌خواهی در ادبیات مرحوم مصباح یزدی ارزش نبود، ضد ارزش بود. بنا بر این بهتر است آقای افروغ بگوید اگر آزادی‌خواهی با سابقۀ امنیتی را نقد می‌کند کدام آزادی‌خواهی را مدّ نظر دارد؟ لیبرالیسم را؟ یعنی او لیبرال شده است؟ اگر چنین است چرا رسما اعلام نمی‌کند که من لیبرال شده‌ام؟
 
7. آزادی‌خواهی حاصل یک پروسه است اما یک اتفاق یا تجربۀ شخصی هم می تواند اثر بگذارد. فی‌المثل فردی که با سیاست، بیگانه است وقتی فرزند خودش گرفتار می‌شود ناگهان ناخواسته آزادی‌خواه می‌شود و نمی‌توان گفت تا دیروز کجا بودید؟

8. با این همه نویسنده احساس می‌کند آقای افروغ می‌خواسته نقدی به نیروهای امنیتی وارد کند ولی جرأت نداشته مستقیم و روشن بگوید و سراغ موضوعی رفته که مطلقا هزینه‌ای در برندارد. وگرنه اگر بنای او بر نقد پاره‌ای رفتارهای امنیتی باشد نیاز به نشانی‌هایی از این دست نیست.

9. داستان آقای افروغ مثل حملات رسانه‌های اصول‌گرا به بازیگر مشهور کوچیده از وطن است که سابقۀ همکاری او با سریال‌های امنیتی را یادآور شدند در حالی که آنها نباید بگویند بد است. فردادِ فرح‌زادِ ایران اینترنشنال اگر بگوید عجیب نیست چون از نظر او این سابقه مذموم است ولی رسانۀ اصول‌گرا که سریال‌های امنیتی را تبلیغ و ترویج می‌کند که نمی‌تواند این سابقه را نقطۀ ضعف او بداند و اتفاقا تفاوت کیهان با بقیه رعایت همین ظرافت‌هاست و از این رو هرگز در کیهان نمی‌خوانیم به ربیعی و حجاریان از منظر سوابق امنیتی یا از عباس عبدی به سبب پیشینه عضویت در دانشجویان پیرو خط امام خرده بگیرد.

بله، می‌توانند به فرخ‌نژاد بگویند پول گرفتی و رفتی و حالا نمی‌دانند با سریال چه کنند. این را می‌توانند بگویند ولی نزد آنها که نباید سابقۀ همکاری با سریال امنیتی ننگ باشد. 

10. دولت خاتمی هر چه بود تمام شد و رفت. داستان، اکنون دیگر است. یعنی اگر به جای حجاریانِ ترور‌شده و تاج‌زادۀ زندانی و ربیعی‌یی که همواره برای میانجی‌گری کوشیده آقای عماد افروغ سرحلقۀ اطرافیان آقای خاتمی بود پرچم آزادی را برمی‌افراشتند؟ چرا؟ چون سابقۀ امنیتی ندارد و فقط در مقاطع مختلف آن هم در دانشگاه‌های داخلی و تربیت مدرس درس خوانده‌اند؟ بسیار خوب! پرچم آزادی را هم اکنون در عرصۀ عمومی برافرازند و عجالتا به عنوان یک جامعه‌شناس دربارۀ محکومیت یک جامعه‌شناس دیگر به زندان نظر دهند.

دیدگاهتان را بنویسید