قدرت معنایی کشور را احیا کنیم!
✍️ رضا نصری
🔹ایراد از سخنگوی سپاه نیست. مسئله این است که گفتمان غالب در ایران یک گفتمان میلیتاریستی شده و به این دلیل کشور «قدرت معناییاش» را در سطح منطقهای، بینالمللی و حتی داخلی از دست داده است.
🔹قدرت معنایی از جنس قدرت نرم است – نه قدرت سختافزاری – و منظور از آن قدرتِ متقاعد کردن طرف مقابل به گونهایست که هدف ما را هدف خود بداند.
🔹یعنی آنچه در ادبیات روابط بینالملل به آن «تسخیز قلوب و اذهان» میگویند که با روی آوردن به یک «گفتمان نظامیشده» میسر نیست.
🔹تضعیف قدرت معنایی کشور حقیقت تلخی است که موجب شده خدمات ارزنده ایران به ملتهای عرب – از حذف داعش گرفته تا نجات اقلیتهای مذهبی از نسلکشی تا ممانعت از توسعه تروریسم تکفیری – نه تنها مورد قدردانی واقع نگردد بلکه با بدبینی و سوءظن به آن نگریسته شود.
🔹طبیعی است وقتی از نماینده مجلس گرفته، تا وزیر، تا شهردار، تا روحانی تا سخنوران تریبونها و منابر رسمی کشور – حتی تا صاحبان رسانه و تریبونداران شبکههای اجتماعی و سایر فعالان مدنی – از نقش خود خارج میشوند و با وامگیری از ادبیات نظامیان مدام از «عمق استراتژیک» و «هژمونی»، «پهپاد» و «نقطهزن» و «بازدارندگی» و مقولات امنیتی اینچنینی سخن به میان میآورند، پیام غالبی که از ایران مخابره میشود نمیتواند پیام «همافزایی» و «اشتراک منافع» و «حمایت معنوی» تعبیر شود، ولو اینکه در عمل چنین باشد.
🔹طبیعی است وقتی پیام غالب ما چنین لحنی به خود گرفته این سوال در ذهن مخاطب منطقه شکل بگیرد که «شما ایرانیان که برای افزایش عمق استراتژیک خود و دور کردن جنگ از مرزهایتان به عراق و سوریه و لبنان آمدهاید، دیگر چه منتی بر سر ما میگذارید؟»، «چگونه اهداف شما را با اهداف خود یکی بدانیم؟» و «چگونه به نقشآفرینی و حضور و نفوذ شما در کشورمان اعتماد کنیم؟»
🔹طبیعی است وقتی به جای اتکاء به قدرت معنایی – که متکی بر ارزشهای فرهنگی، قدرت نرمافزاری، حقوق بشر، مذاکره، میانجیگری و همافرایی است – به یک گفتمان نظامی متکی بر کلیدواژهایی چون «قدرت سخت»، «بازدارندگی»، «توازن قوا» و «توان تسلیحاتی» و «عمق استراتژیک» روی میآوریم، افکار عمومی را در همسایگی مضطرب و نگران میکنیم!
🔹طبیعی است وقتی به جای تاکید بر اهدافی چون ایجاد «منطقه قوی» و سخن گفتن از تأسیس «اتحادیه غرب آسیا» و ایجاد «بازار مشترک» و «اشتراک منافع»، غالب سخنانمان رنگ و بوی «هژمونی» به خود میگیرد، افکار عمومی جهان عرب نیز – ولو در میان طرفداران مقاومت – در مقابلمان جبهه میگیرد و نگران نیاتمان میشود!
🔹بدون تعارف باید گفت تضعیف قدرت معنایی کشور و افول جایگاه گفتمانی ایران در منطقه محصول مستقیم رقابت جناحهای داخلی است که موجب شده «به زبان دنیا سخن گفتن» را به استهزاء بگیریم و ارزش تاکتیکی و راهبری ابتکاراتی چون «جهان عاری از خشونت و تروریسم»، «طرح صلح هرمز» و «گفتوگوی تمدنها» را – با سادهلوح خواندن مبتکران آن – نادیده بگیریم.
🔹محصول مستقیم نگرشی است که سالهاست از تریبونهای رسمی مقولاتی چون «مذاکره» و «تنشزدایی» و «میانجیگری» را «سازش» و «ذلت» و «وادادگی» میخواند و اجازه نمیدهد کارگزاران دستگاه دیپلماسی به نرمی سخن بگویند تا نیروهای نظامی بتوانند – بدون القا تهدید – به کار اصلیاش بپردازد!
🔹از سخنگوی یک نهاد نظامی – که اصولاً کار و وظیفهاش معرفی موضع کشور نیست – ایراد نگیریم! گفتمان غالب را اصلاح کنیم و اجازه دهیم مخاطبان منطقه و جهان مرجع اصلی مواضع رسمی کشور را دستگاه دیپلماسی بدانند!
🔹اینکه یک سناتور ارشد آمریکایی میتواند به راحتی جلوی دوربین بنشیند و بگوید «ایران را از روی نقشه پاک کنید» نتیجه مستقیم کمکاری و انفعال جامعه ایرانی مقیم آمریکاست که اجازه داده عدهای جنگطلبِ فارسیزبان – به اسم اپوزیسیون – در رسانهها و مجامع سیاسی واشنگتن صدای آنها باشند.
🔹همانهایی که به هرکسی که از امنیت و منافع ملی ایران دفاع کرد و با تحریم مخالفت کرد برچسب «لابی» و «مامور رژیم» زدند تا صدایش را خاموش کنند تا امروز امثال لیندزی گراهام بتوانند بدون کوچکترین مقاومت و با کمترین هزینه از حمله نظامی و حذف ایران از روی نقشه دم بزنند!
🔹اگر یک مقام ارشد مجلس سنای آمریکا در مورد کشور مادریِ هر «کامیونیتی» دیگری چنین بی پروا سخن میگفت، هزاران نفر جلوی دفتر او تجمع کرده بودند تا رسماً عذرخواهی کند!