✍️ سید عبدالجواد موسوی

🔹آن هایی که جریان مطبوعات را به صورت جدی در این چند دهه دنبال کرده اند می دانند که من کارم را با مهدی نصیری شروع کرده ام. از سال ۷۱ و در روزنامه کیهان. بعدها هم در هفته نامه صبح و ماهنامه صبح. در سال ۷۶ هم هرکداممان به سویی دیگر رفتیم اما در تمامی این سال ها رفاقتمان برجای بوده. هنوز هم هست.

🔹او این روزها غایتی جز براندازی ندارد. او که همین چند وقت پیش گفته بود نیازی به براندازی نیست چرا که این شکل از حکمرانی خودش منجر به این وضعیت می شود و اصلا براندازی تحصیل حاصل است و حتی وقت هم برای پایان کار تعیین کرده بود، حالا می خواهد وعده ای را که داده زودتر تحقق بخشد.

🔹 شاید هم می خواهد خودش مسبب ماجرا باشد به تاوان دفاع سفت و سختی که پیشترها می کرد. نمی دانم. این ها حدسیات من است و تحلیلی که من بر اساس شناختم از مهدی نصیری دارم. او هر پروژه ای را که در این سال ها کلید زده از عدالتخواهی تا دشمنی با فلسفه و عرفان، و عصر حیرت، خیلی زود به نقطه جوش رسانده. یعنی در همه این موارد تا ته خط رفته.

🔹روزی هم که شروع کرد به انتقادهای بی پروا و صریح از حاکمیت، من و چندتن از دوستانی که او را تا حدودی می شناختیم حدس می زدیم کار به این جاها بکشد. فعلا در نقد تئوری اتحاد شاهزاده و تاجزاده چیزی نمی گویم جز این که این تئوری زاییده آن شتابِ منحصر به فرد است.

دیدگاهتان را بنویسید