: حساسيت‌ها نسبت به وقايع دلخراشی مانند خودکشی مادر و فرزندانش به خاطر فقر از بين رفته؛ مسئولان با بی اعتنایی از کنار آن عبور کرده اند/ چنین وضعیتی برای جامعه‌ای با حکمرانی اسلامی شرم آور است

📝 در سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی یکشنبه 18 تیر 1402 آمده است:

⭕️ در خبرها خوانديم در لرستان مادري به دليل فقر، اقدام به مسموم ساختن خود و سه فرزندش کرد. فرزندان اين مادر، در اثر مسموميت جان دادند و خود او به کما رفت.

⭕️ اصل اين خبر که به دليل فقر در کشور پهناور و ثروتمندي مثل ايران، مادري اقدام به کشتن فرزندان خود کند، تکان ‌دهنده است ولي تکان‌ دهنده‌تر اينست که اين واقعه نتوانست مسئولين کشور را به جنب ‌و جوش درآورد تا مرگ سه فرزند به دست مادرشان در اثر فقر را يک فاجعه تلقي کنند. اينکه چرا همه از کنار اين واقعه تکان ‌دهنده با بي‌اعتنائي عبور کرده‌اند، يک مبحث جامعه ‌شناختي بسيار مهم است آنهم در دوران حاکميتي که به نام اسلام و عدالت علوي مديريت کشور را برعهده دارد و فقرزدائي را از شعارهاي اصلي خود مي‌داند.

💢بنا نداريم در اين واقعه، شخص يا جريان و مجموعه خاصي را مقصر جلوه بدهيم. واقعيت تلخي که بايد به آن توجه کرد اينست که حساسيت‌ها نسبت به وقايع مهم و دلخراشي مانند خودکشي يک مادر و مرتکب قتل فرزندان خود شدن به دليل مواجه شدن با بن‌بست مخوفي به نام فقر، از بين رفته يا بسيار کم شده است. عشق مادر به فرزند چيزي نيست که کسي از آن اطلاع نداشته باشد و به توضيح و تبيين نيازمند باشد. وقتي يک مادر تصميم مي‌گيرد محبوب‌ترين موجودات زندگي خود را نابود کند و خود را نيز به خاطر اينکه بعد از آنها زنده ماندن را بي‌معنا مي‌داند مسموم مي‌کند تا نباشد، اين يعني او هيچ اميدي به زندگي براي خودش و براي فرزندانش ندارد و تمام راه‌ها را به روي خود مسدود مي‌بيند.

💢چنين وضعيتي براي يک جامعه اسلامي شرم‌آور است چه رسد به جامعه‌اي که با حکمراني اسلامي و با ادعاي اجراي فرمان خدا اداره مي‌شود. در يک حکمراني اسلامي، بندگان خدا بايد از مواهب زندگي برخوردار باشند و اجراي عدالت به ويژه در بخش تقسيم ثروت بگونه‌اي باشد که کسي در سرزمين اسلامي گرسنه نماند.

💢اين، اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام است که در نامه به عثمان بن حُنيف انصاري، از کارگزاران دولت خود، مي‌نويسد: من اگر بخواهم مي‌توانم از عسل موم گرفته و نان درست شده از مغز گندم غذا بخورم و لباس ابريشمي بپوشم ولي محال است در حالي که در حجاز و يمن کساني در حسرت قرص ناني هستند و با تشنگي سر بر بالين مي‌گذارند من تسليم هواي نفسم شوم و به اين غذا و اين لباس روي آورم. مگر مي‌شود دلم را به اين خوش کنم که مرا اميرالمؤمنين بنامند و من با مردم در سختي‌ها و تلخ‌ کامي‌هايشان همدرد نباشم؟! (نامه 45 نهج‌البلاغه).

💢با تأسف شديد بايد اعتراف کنيم ما با اينکه ادعا مي‌کنيم حکومت عدل علي را برپا کرده‌ايم، به اين بخش بسيار مهم از منشور حکومتي آن حضرت عمل نمي‌کنيم.

💢عجيب است که به ريخت و پاش‌هاي سرتاسر اسراف در برپائي تجمعات نمايشي به بهانه تعظيم شعائر مذهبي دل خوش مي‌کنيم ولي با اينکه مي‌دانيم هر شب عده زيادي از مردم، گرسنه سر بر بالين مي‌گذارند براي حل مشکلات آنها کاري انجام نمي‌دهيم. هزينه‌هاي گزافي که در چنين تجمعاتي مي‌کنيم را اگر صرف خانه‌دار شدن خانواده‌هاي بي‌سرپناه، رفع محروميت افراد فقير و کمک به هزينه تحصيلي کودکان و جوانان بازمانده از درس و مدرسه و دانشگاه کنيم، بعد از مدت کوتاهي فقر شديد از جامعه رخت برخواهد بست و فقر مطلق نيز در سير نزولي قرار خواهد گرفت.

💢اين واقعيت را مسئولان مي‌دانند و در عين حال حاضر نيستند دست از حرکت‌هاي نمايشي بردارند و به جاي صرف کردن امکانات، وقت و نيرو براي کارهاي تبليغاتي، از آنها براي مبارزه ريشه‌اي با فقر و محروميت استفاده کنند.

💢جشن واقعي در مناسبت‌هاي مذهبي اينست که در هر يک از اين مناسبت‌ها حداقل يک گام به سوي رفع محروميت‌ها برداشته شود تا جامعه در جهت عدالت حرکت کند. سيره علوي اينست و کساني که مدعي پيروي از اميرالمؤمنين هستند بايد در اين مسير حرکت کنند.

🚨همه مي‌دانند که با حرکت‌هاي نمايشي هرگز هيچ مشکلي از مردم حل نخواهد شد. حتي کساني که اين حرکت‌ها را براي بهره ‌برداري‌هاي تبليغاتي ترتيب مي‌دهند نيز در جمع‌بندي نهائي حکمراني دچار خسران مي‌شوند، زيرا فقط کار بنياني است که جامعه را متحول و نگاه‌ها را به حکمرانان مثبت مي‌کند نه حرکات نمايشي.

دیدگاهتان را بنویسید