✍️سید عبدالجواد موسوی

🔹ردصلاحیت ها چنان که پیش بینی می شد در میان مردم هیچ واکنشی را برنینگیخت. یعنی از آن بیست و چهار میلیونی که به حسن روحانی رای دادند هیچ کس ککش هم نگزید. چرا؟

🔹آن بیست و چهار میلیون نه امروز که خیلی زودتر از این حرف ها یعنی درست چندماه پس از انتخاب روحانی در سال ۹۶از او ناامید شدند و دریافتند از مردی که برگزیده اند کار چندان خاصی برنمی آید. هرچند بسیاری از آن ها اگر تاریخ به عقب برمی گشت بازهم به روحانی رای می دادند چرا که فهمیده بودند سیاست عرصه تحقق آروزها و آرمان های بلند نیست.

🔹 چرا که می دانستند امکان دیگری پیش رویشان ندارند اما به هرحال توقعشان از نماینده منتخبشان بیشتر از این حرف ها بود و حق هم با آن ها بود. حسن روحانی به عهدش وفا نکرد اما خطای بزرگ ترش این بود که از محدودیت ها و معذوریت هایش با مردم سخن نگفت.

🔹قطعا از سر مصلحت اما این مصلحت اندیشی حاصلش سرخوردگی دست کم بیست و چهار میلیون نفر بود. بگذریم. از این گلایه ها که گرهی از کار کسی نخواهد گشود بگذریم و برگردیم به ماجرای ردصلاحیت. طبق معمول تندروها و خودارزشی ها شروع کردند به هلهله و دست افشانی و حتی بعضی سخن از محاکمه روحانی به میان آوردند. آرزویی که از همان روزهای اول ریاست جمهوری روحانی در دل می پروراندند.

🔹اصولا این جماعت عشق و علاقه عجیبی به محاکمه کسانی دارند که مردم به آن ها اقبال نشان می دهند. فرق نمی کند این آدم سیاستمدار باشد یا یک مجری تلویزیونی. آدمی که مردم به او توجه نشان می دهند باید محاکمه شود. شاید به این دلیل که نمی توانند مستقیم سراغ تک تک مردم بروند دلشان می خواهد دق دلی شان را سر نماینده مردم خالی کنند. نمی دانم. به هرحال پدیده ای است که می تواند مورد توجه روانکاوان و روانپزشکان قرار بگیرد.

دیدگاهتان را بنویسید