محمد زعیم‌زاده سردبیر فرهیختگان در سرمقاله امروز نوشت:

🔹در جامعه نمایشی‌شده مسیر همین است. آن افرادی که پیج صادق بوقی را بسته‌اند مکانیسم را نمی‌شناسند، آنها احتمالا خوشحالند که به تکلیف خود عمل کرده‌اند، چون نماینده امپریالیسم جهانی در بازار رشت را به زانو درآورده‌اند. مسرورند چون معتقدند حالا که هنجارها در بخشی از جامعه کار نمی‌کند، حداقل نمایش کارکردن نهاد را برپا کنیم و بگوییم کت تن ماست، اما واقعیت آن است که فقط مشکلی به مشکلات اضافه کرده‌اند.

🔹به ماجرای صادق بوقی برگردیم، تکلیف او با سلبریتی مشخص است؛ او می‌خواهد مشهور شود. تکلیف آنها که پیج جناب بوقی را بسته‌اند هم با سلبریتی روشن است؛ آنها می‌خواهند سلبریتی وجود خارجی نداشته باشد. اما تکلیف رئیس صداوسیما مشخص نیست. گزاره سلبریتیسم بد است اما سلبریتی خوب می‌سازیم، آغاز فرآیند تولید چریک از مجری‌ها و آوازخوان‌ها و فوتبالیست‌ها و… است. همه‌ اینها که امروز به‌زعم روسا سلبریتی ناسالم هستند، روزی که شروع کردند در صحت و سلامت و کاملا در مدار بودند. این تناقض نظری البته در عمل هم لطیفه‌ بامزه‌ای می‌سازد. در همین چندماه اخیر که جناب جبلی کم‌وبیش از سلبریتیسم گفته است یک‌بار با توپ‌وتشر یک نئوسلبریتی که احتمالا سالم بوده و در دوران جدید ساخته شده جلوی ورود یک سلبریتی دیگر را گرفته و حالا بعد از مدتی و در مواجهه با مساله مخاطب درحال بازگرداندن همان سلبریتی است.

🔹موضوع واقعا پیچیده است؛ از یک‌طرف سرمایه‌داری بلایی بر سر فرهنگ آورده است که سلبریتیسم جزء اقتضائات آن است و از سوی دیگر عوارض سلبریتی‌زدگی بی‌شمار است.

🔹جمع بین این دو ساده نیست. عده‌ای پذیرش فرهنگ سلبریتیسم و مدیریت سلبریتی‌ها را به‌عنوان راهی میانه پیشنهاد می‌دهد که قابل‌بحث و نقد است.

🔹 اما احتمالا درباره اینکه در مواجهه با سلبریتی‌ها یا طالبان شهرت چه کارهایی نباید کرد اجماع بیشتری وجود دارد. اینکه قبض و بستن موجب بسط و نشر شهرت می‌شود خیلی پیچیدگی ندارد.

🔹اگر اینها را بدانیم از آوازخوان‌ها و مردم معمولی چریک درست نمی‌کنیم یا اگر تکلیف‌مان با سلبریتی روشن نیست و با چند موضع‌گیری تغییر می‌کند در جلوت نطق انقلابی نمی‌کنیم و در خلوت آن کار دیگر.

دیدگاهتان را بنویسید