مسعود نیلی: وارد دهان کوسه شدیم
مسعود نیلی: وارد دهان کوسه شدیم
داوود سوری گفت: اقتصاد ما در حال ضعیف شدن است و بهراحتی نمیتوانیم از این روند نزولی خارج شویم. به این شرایط تله فقر میگویند. جامعهای که فقیر باشد، سرمایهگذاری کمتری دارد و به تبع، نرخ رشد این جامعه هم کاهش پیدا میکند. ونزوئلا هم که تورم چندهزاردرصدی را تجربه کرد فرو نپاشید. بالاخره مردم در آن کشور هم با روشهایی زندگی اقتصادی خود را جلو بردند. اقتصاد ما در حال ضعیت شدن است و برای این روند نزولی نمیتوانیم حدی را مشخص کنیم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، هممیهن نوشت: «بخشی از بزرگی شوک اقتصاد به دلیل وفور درآمدهای نفتی در دهه ۸۰ بود. اصل مسئله ما از وفور شروع شد نه تحریم. در این دوره، اقتصاد ما بیمهابا وارد دهان کوسه شد.»
اقتصاد ایران در شرایطی است که برخی آن را نزدیک به فروپاشی میبینند. تورم چسبنده بالای ۴۵ درصد، رشد ۵۴ برابری قیمت ارز و رشد خطرناک ۳۴ درصدی پایه پولی از مهمترین شاخصهایی است که آلارم فروپاشی اقتصادی را بهصدا درمیآورد. اما این عبارتی نیست که دو کارشناس دعوت شده به روزنامه هممیهن به صراحت آن را بپذیرند.
مسعود نیلی، اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران میگوید: «واژه فروپاشی اقتصادی چندان آکادمیک نیست. اقتصاد مانند یک ساختمان نیست که در زمان بحران فرو بپاشد.» داوود سوری، اقتصاددان هم معتقد است: «نمیتوانیم اسم این اتفاق را فروپاشی بگذاریم، اما این نشان میدهد که اقتصاد ما در حال ضعیف شدن است که به این شرایط تله فقر میگویند. نمیتوانیم بگوییم که روند نزولی اقتصاد تا کجا ادامه دارد، اما میدانیم که به سمت مطلوبی حرکت نمیکنیم.»
هر دو کارشناس میهمان بر وخیم بودن وضعیت اقتصاد تاکید دارند و دلیل اصلی بروز معضلات را بیرونی و وابسته به تحریم میدانند. به عقیده نیلی «دولت تا پیش از تحریم بهطور متوسط سالانه ۵۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشت و این درآمد را برای اداره کشور خرج میکرد. در این میان حدود دو هزار نفر از مدیران دولتی هم صبح تا شب برای اداره کشور جلسه دارند. برخی فکر میکنند دولتمردان با جلسات مستمر اقتصاد را اداره میکنند درحالی که آن ۵۰ میلیارد دلار درآمد نفتی، کشور را اداره میکرد.» حالا که این درآمد نفتی از دسترس خارج شده، اداره کشور دچار بحران شده است. این اقتصاد بحرانزده فرمانبردار هم نیست و به تعبیر نیلی، اقتصاد اسب چموشی است که ملاحظهی سوار را نمیکند و او را زمین میزند.
بحث را از تورم شروع کنیم که به واسطه تنیده شدن با معیشت، همواره مورد توجه و پیگیری عموم بوده است. اقتصاد ایران دههها با یک تورم مزمن حدود ۲۰ درصد سر میکرد، اما در چند سال اخیر سطح تورم به بالای ۴۰ درصد رسیده و به نظر میرسد این نرخ، چسبندگی پیدا کرده و نرخهایی کمتر از آن فعلا قابل تصور نباشد. چهبسا درصدهایی بیش از آنچه تاکنون دیدهایم نیز در آینده اتفاق بیفتد. پیشبینی شما از روند رو به رشد تورم در سال آینده چیست؟
مسعود نیلی: براساس بررسی تاریخی، میانگین تورم مزمن ما تا قبل از سال ۱۳۹۷، حدود ۱۸.۵ درصد بوده است. البته دامنه نوسان حول این مقدار زیاد بوده است، بهگونهای که بهعنوان مثال، در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶، دارای تورم تکرقمی بودهایم و در مقابل، در سالهایی هم تورمهای بالاتر از ۳۰ و ۴۰ درصد داشتهایم. اما از سال ۹۷ به بعد الگوی تورم در اقتصاد ما تغییر کرد. آمارها نشان میدهند که میانگین تورم کشور از سال ۹۷ بهصورت پلهای افزایش پیدا کرده است. در نتیجه تورم هر سال نسبت به سال قبل افزایش پیدا کرده است.
برای اینکه بتوانیم آینده را پیشبینی کنیم، باید اول علت این تورم را ریشهیابی کنیم. اگر عواملی که این شرایط را پدید آوردند، حل نشوند در الگوی جدید تورم هم تغییری حاصل نخواهد شد. یکی از عوامل مهمی که بعد از سال ۹۷ الگوی تورم کشور را تغییر داد، خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریمهای ایران بود. تحریمهای ترامپ شدت بیشتری نسبت به تحریمهای اوباما داشت. تحریمهای نفتی اوباما تدریجی بود، اما ترامپ تحریمهای سختی را به قصد قطع صادرات نفت، بر ایران اعمال کرد. همانطور که میدانید نقطه کانونی تحریمها اعمال محدودیت در کسب درآمدهای ارزی است.
تحریمها باعث شد صادرات نفت و به تبع آن درآمدهای ارزی کاهش پیدا کند. در این سالها، در مقاطعی نفت هم که صادر میکردیم وصول درآمدهای نفتی بسیار سخت میشد. در نتیجه عرضه ارز در اقتصاد کشور بهمیزان قابل توجهی کاهش پیدا کرد. ما سال ۹۰ به ارزش امروز حدود ۱۴۰ میلیارد دلار درآمد حاصل از صادرات نفت داشتیم و این درآمدها در آن سالها به راحتی وصول شده است. اما سال ۹۹ صادرات کشور به ۲۱ میلیارد دلار رسید.
این سال درآمد نفتی کشور به کف خود رسید به اضافه اینکه حتی بخشی از آن، نتوانست وصول شود. تمام این اتفاقات باعث شد تا عرضه ارز کاهش پیدا کند و وقتی عرضه کم میشود، طبیعتا نرخ ارز افزایش پیدا میکند. از طرف دیگر زمانی که دولت کمتر نفت صادر میکند و نمیتواند درآمدهای حاصل از صادرات نفت را وصول کند، آن بخش از بودجه که با توجه به درآمدهای نفتی پوشش داده شده است هم محقق نمیشود.
در نتیجه کسری بودجه زیاد میشود. افزایش کسری بودجه، پایه پولی و نقدینگی را افزایش میدهد و در نتیجه تورم شدت میگیرد. مثلا وقتی نقدینگی زیاد میشود تقاضا برای ارز هم بیشتر میشود، اما عرضه ارز به دلیل کاهش فروش نفت، کاهش پیدا کرده است. عرضه کم و تقاضای زیاد، به افزایش بیشتر نرخ ارز و تورم منتهی میشود. از طرف دیگر نرخهای سود بانکی هم ثابت است و تورم شدید دیگر برای سپردهگذاران بانکی جذابیت نخواهد داشت.
در نتیجه مردم بهجای اینکه پول خود را بلندمدت سپردهگذاری کنند در حساب جاری نگهداری میکنند تا بتوانند کالاهایی مانند ارز، سکه یا خودرو بخرند تا پولشان در مقابل تورم حفظ شود. در نتیجه این اتفاق، بانک به لحاظ منابع دچار مشکل میشود و وقتی بانکها کمبود منابع داشته باشند سراغ بانک مرکزی را میگیرند. دولت هم به دلیل کسری بودجه به بانک مرکزی فشار وارد میکند. این باعث میشود تورم شدت بگیرد.
تمام مواردی که ذکر کردید عوامل بیرونی است. با این توضیحات، هر دولتی و با هر گرایشی مستقر باشد، باز هم وضعیت به همین شکل خواهد بود. در این میان سیاستگذار نقشی ندارد؟ شرایط فعلی به شدت شکننده شده است و بسیاری روند نزولی اقتصاد را به دلیل سوءمدیریت میدانند.
مسعود نیلی: به نظرم در شرایط فعلی نقش سیاستگذار در عملکرد اقتصادی کشور کمرنگ است و در مقابل، سیاستمدار نقش پررنگتری در تعیین شرایط اقتصادی کشور دارد. کسی که رئیس کل بانک مرکزی میشود، ابتدا فکر میکند میتواند بازار ارز را سروسامان دهد، ولی واقعیت این است که رئیس کل بانک مرکزی بهناچار در چارچوب منابع موجود ارزی که در نتیجه مناسبات سیاسی حاصل میشود، باید سیاستگذاری کند. وگرنه او که منابع دیگری ندارد که سیاستگذاری اقتصادی انجام دهد. مثلا سال ۹۹ کل صادرات نفت ما ۲۱ میلیارد دلار بوده که تازه بخشی از آن وصول میشده. در این شرایط رئیس کل بانک مرکزی منابع نداشته که بتواند بازارها را کنترل کند.
اما دولت ادعا میکند که فروش نفت افزایش یافته و منابع حاصل از این فروش هم به کشور میرسد.
مسعود نیلی: من درمورد میزان فروش نفت اطلاعی ندارم. ظاهرا امسال شرایط صادرات بهتر است. اما سوال مهم این است که چرا وقتی شرایط ارزی از پارسال بهتر شده، شرایط نرخ ارز نسبت به سال گذشته اینقدر بدتر و بحرانیتر شده است. آمارها نشان میدهد که متوسط درآمدهای نفتی در نیمه دوم دهه ۸۰ حدود ۱۰۰ میلیارد دلار در سال بوده است. بعدها در دهه ۹۰ این درآمدها یک پله سقوط کرد و به ۵۰ میلیارد دلار رسید.
طی سالهای اخیر درآمدها حدود ۳۰ میلیارد دلار در سال شده است. البته با توجه به تحریمها این ۳۰ میلیارد دلار ارزش کالایی است که ما صادر کردیم نه ارزی که وارد کشور شده است. این عواملی که گفتیم باعث رشد ۳۴ درصدی پایه پولی شده است.
اگر اقتصاد ما شرایط خوبی دارد و درآمدهای نفتی محقق میشود، چرا رشد پایه پولی ۳۴ درصد شده است؟ قبل از سال ۹۷ که میانگین تورم کشور ۱۸.۵ درصد بود، رشد پایه پولی بهطور میانگین حدود ۱۶ درصد بود. نقدینگی ۳۴ درصدی نشان میدهد که تعادلهای اقتصاد کلان خیلی به هم ریخته شدهاند و این عدم تعادل خودش را در پایه پولی منعکس میکند.
پایه پولی متغیر مهمی است و تقریبا همه اطلاعات عملکرد اقتصاد را در خودش دارد. نظام پولی، بودجه و تراز پرداختها در پایه پولی دخیل هستند. پس هر چه عدم تعادل در این سه متغیر داریم در پایه پولی منعکس میشود. رشد بالای پایه پولی نشانه بیماری جدی اقتصاد است.
دلایل بروز تورم ۴۰ درصد به عقیده دکتر نیلی عمدتا خارج از حیطه سیاستگذاریهای اقتصادی است. آقای سوری شما با توجه به شرایط فعلی نقدینگی، کسری بودجه و ماندگاری تحریمها وضعیت تورم سال آینده را چگونه پیشبینی میکنید؟
داوود سوری: جدا از اینکه تورم یک متغیر اقتصادی است میتواند برآیند سیاستهای اقتصادی کشور هم باشد. با توجه به آمارهای بانک مرکزی در دورههای مختلف پولپاشی زیادی برای کنترل تورم انجام داده است. همانطور که شما در روزنامه هممیهن منتشر کردید، آقایان شیبانی ۵۷ میلیارد دلار، مظاهری ۳۰ میلیارد دلار، بهمنی ۱۶۰ میلیارد دلار و سیف ۳۵ میلیارد دلار ارز وارد بازار کردند. در سالهای گذشته پولپاشی زیادی اتفاق افتاده و همه این پولپاشیها، هزینه پیرایش اقتصاد کشور بوده است. به تعبیر سادهتر این پولپاشیها هزینهای بود که پرداخت کردیم تا واقعیت را پنهان کنیم.